خواهم سرود تو را، از مهربان! خواهم ستود تو را، ای بیکران!
چکامه ای خواهم ساخت به بلندای روحت
به لطافت دل دریائی ات برای تو
که سراپا شوق ایثاری هر چند زبان قلم
بزرگی ات را در خور نیست بهترین!
از پنجره دلت میتوان روشنای ستارگان را دید
آسمان از نگاهت شروع میشود دریا در صدایت به انتها میرسد
حرف هایت پرنیانی آبی است به رنگ زندگی
به رنگ آرامشی همیشگی که زیر سایه لبخندت مینشیند
و لبخندت، هم خانواده گل های محمّدی است که مادرانه شمیم ایمان را در دلم میپراکند
مهنازالسادات حکیمیان