با طناب شیطان به چاه نروید

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

 کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر فال انی بری منک انی الله رب العالمین تشبیهی در درباره منافقان پرداخته می فرماید داستان آنها نیز همانند داستان شیطان است.به انسان گفت کافر شو تا مشکلات تو را حل کنم اما هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم.
داستان حیرت انگیز برصیصای عابد بنام برصیصا نقل بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل این آیه روایتی پرمعنی از عابد از بنی اسرائیل کرده اند که می تواند درس عبرت بزرگی برای همه افراد باشد تا هرگز با طناب پوسیده شیطان و منافقان به چاه نروند که رفتن همان و سرنگون شدن در قعر چاه همان. خلاصه داستان چنین شده است:
در میان بنی اسرائیل عابدی بود بنام برصیصا که زمانی طولانی عبادت کرده بود و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانی را نزد او می آوردند و با دعای او سلامت خود را باز می یافتند. روزی زن جوانی را از یک خانواده با شخصیت به وسیله برادرانش نزد او آوردند و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد. شیطان در اینجا به وسوسه گری مشغول شد و آنقدر صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد باور تجاوز کرد. چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا که گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیم تر است) زن را به قتل رسانید و در گوشه ای از بیابان دفن کرد. برادرانش از این ماجرا با خبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده این خبر در تمام شهر پیچید و به گوش امیر رسید. او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود. هنگامی که جنایات عابد مسلم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند. هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد. گفت من بودم که تو را به این روز افکند و اگر آنچه را می گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد. عابد گفت: چه کنم. گفت: تنها یک سجده برای من کن کافی است. عابد گفت: در این حالتی که می بینی توانایی ندارم. شیطان گفت اشاره ای کفایت می کند. عابد با گوشه چشم یا با دست خود اشاره ای کرد و سجده شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت.**تفسیر نمونه، ج 23، ص 544. ***