نقشه هارون پنجمین خلیفه دودمان عباسیان تا می توانست برای توسعه ریاست خود می کوشید و تا تیر در ترکش داشت برای سرکوبی مخالفان به کار برده در این مسیر بسیار اوج گرفت هارون به بنی هاشم و علویین و کسانی که به اهل بیت نبوت بستگی داشت سخت بدبین بود او به خوبی می دانست که این افراد گرچه در ظاهر چون قدرت ندارند دم نمی زنند ولی در باطن تشنه خون او هستند چه آنکه اینان مردان آزاده و غیور بودند و هیچگاه ستمگری های او را امضا نمی کردند.هارون همواره مراقب بود و در کمین آنان بود و گاه و بیگاه قدرت نمایی می کرد تا زهر چشم آنها بگیرد و تصمیم شورش آنها را در نطفه خفه سازد در این زمینه نقشه ها یکی پس از دیگری طرح کرد تا اینکه این بار نقشه ای دیگری طرح نمود و آن این بود که تصمیم گرفت در موسم حج شرکت کند سپاهیان بی شمار خود را به همراه آورده و در اجتماع عظیم حج صولت و شکوه خود را به علویین نشان دهد این تصمیم اجرا شد صد هزار سپاه در رکاب خلیفه با شکوه خاصی وارد مکه شدند در این میان گروه بسیاری کاملاً مراقب بودند که در این سفر رسمی به خلیفه جسارت و اهانتی نشود و کسی بر او تقدم نداشته باشد تنها او سرور باشد و دیگران چون برده و غلام در برابرش کرنش کنند انجام مناسک حج شروع شد و بخوبی از هر طرف کنترل دقیق بود ولی بر خلاف انتظار با آن همه دقت و مراقبت در کنترل اوضاع دیدند خلیفه هر کاری از مناسک حج را که می خواهد انجام دهد جوانی ناشناس جلوتر انجام می دهد هنگام طواف هنگام اسلام حجرالاسود، هنگام خواندن نماز در مقام ابراهیم علیه السلام و در موارد دیگر آن جوان به اطراف خود نگاه نمی کند و مناسک حج را یکی پس از دیگری جلوتر از هارون انجام می دهد هارون با دیدن آن جوان که با اعمالش تمام نقشه های او را نقش بر آب کرده بود خیلی ناراحت شد مثل مار گزیده به خود می پیچید و همواره در این فکر بود که این جوان در میان این مردم مخفی نشود او را تحت نظر داشت تا دید جوان در گوشه ای نشست هارون یکی از اطرافیان را نزدش فرستاد تا او را به حضورش آورد و در این مورد او را گوش مالی دهد مأمور جلب نزد جوان آمده گفت خلیفه شما را خواسته هم اکنون به حضورش بیایید جوان پاسخ گفت من کاری به خلیفه ندارم اگر او کاری دارد نزد من آید موقعی که گفتار محکم این جوان به خلیفه گزارش داده شد هارون از جای برخاست و بحضور جوان آمد و کنار او نشست و به صورت آمرانه گفت ای جوان بنشین جوان گفت اینجا خانه خداست خانه امن و آزادی است.جایگاه امر و نهی نیست خواستم می نشینم نخواستم نمی نشینم هنگام طواف و استلام حجر و سایر مناسک حج چرا مراعات ادب نکردی چرا احترام رئیس مؤمنان را منظور ننمودی چرا و چرا؟... جواب - مگر تو خود را اهل قرآن نمی دانی مگر قرآن نمی گوید در سوره حج آیه 25 (سواء العاکف فیه و الیاد): در این خانه خدا شهری و بادیه نشین مساویند و فخر فروشی و اظهار وجود نمودن غدقن است من به دستور قرآن رفتار کرده ام.
دین یعنی حساب
- بازدید: 754