در این موقع که هارون جا خورده بود و ناراحت به نظر می رسید یکی از دربانان که شیفته گفتار شیرین جوان شده بود به هارون گفت خواهش می کنم از این جوان بگذر او را مشمول عفو و عنایت خود قرار بده. جوان بمحض شنیدن این سخنان خنده اش گرفت. هارون علت خنده را پرسید جوان گفت نمی دانم کدامیک از شما احمق تر هستید زیرا اگر اجلم رسیده باشد شفاعت این دربان سودی ندارد و اگر اجلم نرسیده باشد تصمیم خلیفه بی نتیجه است هارون نه تنها از جوان گذشت بلکه مجذوب او واقع شده و دستور داد کیسه هایی از دینار و درهم به او دادند.جوان گفت این درهم را به خاطر جوابی که به سؤال تو دادم می دهی یا برای گفتارم، هارون برای شیرین کلامی تو دادم.
شفاعت
- بازدید: 793