متن ادبی « بهشت روی زمین »

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

خواستم از تو بنویسم، اما قلم توان نوشتن نداشت؛ زیرا که از تو نوشتن عشق می‏خواهد و دلی چو چشمه زلال، هرچه تفکر خویش را به کار انداختم، از تو هیچ در ذهن خویش نساختم، تا آن که کار دل به میان آمد. چشمه عشق درونم جوشید و دریای وجودم متلاطم شد. آن‏گاه امواج به تو پیوستنم اوج گرفت. با خود گفتم مگر می‏شود از تو ننوشت، ای یگانه بی همتای بهشت؟
هرچند که بزرگی تو در ابعاد کوچک کلام نمی‏گنجد، امّا قطره ‏ای از تو نوشتن، دریای متلاطم عاشقان تو را آرام خواهد کرد و ساحل وجودشان را دیگر جزر و مدّ بی قراری فرا نخواهد گرفت. از تو نوشتن، آبی آرامش است، ای آسمان همیشه آبی عشق.
آن‏گاه نوشتم «فاطمه علیه السلام »، زیباترین نام عالم، دختر نبی خاتم علیه السلام ، همسر حیدر علیه السلام ، بهترین مادر، یاسی از باغ همیشه سبز نبوّت، که بوی عطرِ معرفتش تا قیامت، در کوچه‏ های حقیقت پیچیده خواهد بود.
ای بزرگ بانوی عالم! تو از همان کوچکی به ضریح چشمان پدر دخیل بسته و امید خانه مادر بودی.
در اجاق گرم محبّت تو همیشه شعله عشق زبانه می‏کشید.
وقتی مادر، چمدان سفر همیشگی خویش را بست، دل پدر از سفر یار شکست؛ امّا تو دل بلورین پدر را بند زدی و خود را به دریای وجودش پیوند دادی.
ای بهشت روی زمین! چه زیبا رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمودند: «هرگاه مشتاق بوی بهشت می‏شوم، دخترم فاطمه علیه السلام را می‏بویم» به راستی! بهشت از آن تو است یا تو از آن بهشت؟ یقین که خداوند، گل بهشت را از تو سرشت.
ای چراغ روشن شب‏های خانه نبی صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ! از آن زمان که ابتدای دل خویش را به انتهای دل علی علیه ‏السلام با پلی از مهر و وفا متصل کردی، زیباترین خانه عشق در جهان بنا شد؛ خانه ‏ای که اهل بهشت در آن می‏زیستند. علی علیه ‏السلام و فاطمه علیه السلام ، حسن و حسین علیهماالسلام ، زینب علیه السلام و امّ کلثوم علیه السلام .
شگفتا! مگر می‏شود بر خاک بی مقدار زمین، خانه‏ای از بهشت را بنا کرد؟ اگر از زمین گیاه رویید و سبز شد، یقین، جا پای فاطمه و خاندان بهشتی اوست.
فاطمه علیه السلام ! چه مظلومانه تو را میان در و دیوار گذاشتند و چه ناجوانمردانه دست پهلوان پهلوانان را بستند و یاس باغ پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله را پرپر کردند!
کدام سیلی بود که صورت تو را نیلی کرد؟
میخ در و پهلوی تو؟! علی علیه‏ السلام دست و پا بسته روبه‏روی تو؟ آه! چه دردناک است زنی را مقابل چشمان همسرش کتک بزنند و زخم غیرتش را عمیق کنند و نمک بپاشند. خدایا! چه بر علی گذشت وقتی فاطمه علیه ‏السلام را میان در و دیوار دید؟
«السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده» مخفیانه و غریبانه؛ امّا عاشقانه تو را دفن کردند. آن شب که علی علیه ‏السلام با اشک خویش، شبانه تو را غسل داد و به خاک سپرد، حسن و حسین علیهم‏السلام می‏گریستند و زینب علیه السلام جای خالی تو را می‏نگریست و اشک از چشمانش سرازیر می‏شد.
امروز، اگرچه قرن‏ها از غروب آفتاب عفاف و ایمان گذشته است، امّا هنوز دل هزاران عاشق، در سوگ مادر، داغدارند و چشم‏ها، در جست‏وجوی مزار پنهان اوست، تا شاید دوباره نشان عشق علی علیه ‏السلام را در یابند و دل دردناک خود را تسکین دهند

حمید باقریان