حدیث پنجم: خطبه حضرت سلمان و علائم ظهور و فتنه مشرق

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

مرحوم علامه ی مجلسی در (بحار) و مرحوم شیخ علی حائری یزدی در کتاب (الزام الناصب) از (احتجاج طبرسی) نقل کرده اند که حضرت سلمان فارسی پس از سه روز بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای مردم خطبه ای خواند و در آن خطبه خطاب به مردم چنین گفت:
ستایش خدای را که مرا بعد از آنکه حق را انکار می نمودم به دین خود هدایت فرمود، چه آنکه من آتش کفر را شعله ور می ساختم و آن را بالا می بردم و از آن بهره ای داشتم تا اینکه خدای عز وجل محبت (تهامه) (یعنی سرزمین مکه) را به دلم انداخت.
پس در حالی که گرسنه و تشنه بودم و قومم مرا طرد کرده و دستم خالی بودم و مرکبی نداشتم که بر آن سوار شوم و مالی در دستم نبود که مرا توانائی بخشد بیرون آمدم و حالم آنگونه بود که بود تا به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم و آنچه را که می دانستم شناختم و علائمی که درباره ی رسول خدا اطلاع داشتم دیدم. پس خداوند بوسیله ی او مرا از آتش نجات داد و در دنیا به آن معرفتی که بوسیله ی آن به دین مبین اسلام داخل شدم رسیدم.
آگاه باشید ای مردم، حدیث مرا بشنوید و سپس در آن تعقل کنید، به من علم و دانش فراوانی داده شده و اگر همه ی آنچه را که می دانم به شما اطلاع دهم گروهی خواهند گفت او دیوانه است و گروه دیگری خواهند گفت خدایا کشنده ی سلمان را بیامرز، آگاه باشید که برای شما مرگ و میرها و مقدراتی است که به دنبال آن بلاهائی خواهد بود (تا اینکه گفت:)
آگاه باشید که در سرزمین (تهامه) یعنی: حجاز و مکه دو گروه به هم می رسند که هر دو گروه کافرند، آگاه باشید که برای قبیله ی (کلب) (لشکریان سفیانی) فرو رفتنی است در زمین و اگر چیزی نبود (و موانعی ایجاب نمی کرد) من محل به خاک افتادن آنها را به شما نشان می دادم ولی بدانید که آن سرزمین (بیداء) است، و پس از آن، کسی را که باید بشناسید خواهد آمد.
آگاه باشید که من کار خود را ظاهر نمودم و گفتنیها را گفتم و به پروردگار ایمان آوردم و به پیامبرم تسلیم شدم و به مولای خود و ولای مهر مسلمانی پیروی نمودم ای پدر و مادرم به قربان تو ای کشته شده ی کوفان! ای آه و سوز دلم برای بچه های کوچک و اطفال صغیرت، و ای پدرم به قربان صاحب سفره ای که زنان بسیار اختیار کرد (حسن بن علی (علیهم السلام)) (تا اینکه گفت:)
ای مردم ناخنهایتان را از روی دشمنانتان برندارید (و پیوسته با آن بستیزید) و دوستانتان را کنار نگذارید که شیطان بر شما چیره می شود.
به خدای بزرگ سوگند! که بزودی به بلائی دچار خواهید گشت که نتوانید آن را با دستهایتان تغییر دهید مگر اینکه بوسیله ی ابروهایتان به آن اشاره کنید.
«و الله لتبتلن ببلاء لا تغیرونه بأیدیکم الا اشارة بحواجبکم، ثلاثة خذوها بها فیها و ارجو رابعها و موافوها» سه تای آن را با آنچه در آن است بگیرید و چهارمش را نیز انتظار بکشید، و پس از آن امید دیدن او را داشته باشید. که برافروزنده ی پرچم ستم، علم ستمگری را برافروزد و شکم زنهای آبستن و بچه دار را پاره کند و کودکان خردسال را بر روی نیزه ها بردارد و مردان را در دیگها بجوشاند (1).
آگاه باشید که من از شهادت نفس زکیه و ریخته شدن خون او که در میان رکن و مقام و بسان گوسفند سرش را می برند خبر می دهم. ای وای (بر اسیران زنان کوفه) که آنها را به (ثویه) در حوالی نجف به اسارت می برند و در شب هنگام آزاد می گردند.
و وعده ی میان شما (و خروج سفیانی و کشته شدن نفس زکیه) فتنه ای است که از شرق پیدا می شود «و میعاد ما بینکم و بین ذلک فتنة شرقیة و جاء هاتف یستغیث من قبل المغرب فلا تغیثوه لا أغاثه الله، و ملحمة بین الناس الی أن یصیر ما ذبح علی شبیه المقتول بظهر الکوفة و هی کوفان و یوشک أن یبنی جسرها و یبنی جنبیها» و هاتفی از طرف مغرب فریاد می کشد و مردم را به یاری می طلبد، شما او را یاری نکنید و اجابتش ننمائید (که خدا او را یاری ننماید) و جنگ و کشتار بزرگی است میان مردم تا آنکه کشته ها همانند کشته شده ای که در پشت کوفه - یعنی در نجف اشرف- به قتل رسید باشد، باشد و آن کوفان است. و نزدیک است که جسر کوفه، (یعنی: پل روی شط) ساخته شود و دو طرف آن ساختمان گردد تا این که زمانی فرا رسد که مؤمنی در هیچ جای عالم نباشد مگر اینکه در آنجا باشد و بسوی آن رهسپار شود. آری این فتنه، فتنه ای است تقدیر شده که هیچکس نمی تواند آن را خاموش کند و یا از آن جلوگیری نماید و خانه ای از خانه های عرب پیدا نمی شود مگر اینکه این فتنه در آن داخل می شود (2).

پاورقی :
(1) این جملات اشاره به خروج سفیانی است.
(2) بحار الانوار ج ۲۲ ص ۳۸۷ و الزام الناصب ج ۲ ص ۱۵۴، ۱۵۲.