متن ادبی « جمعه موعود »

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

« جمعه موعود »

کجاست جمعه موعود؟
سال‏هاست که روزهای جمعه، ندبه‏گویان، با اشک، چشم‏هایم را می‏گریم و گَرد می‏گیرم از غبار، تا مگر قدمگاه تو شود.
هر غروب غم‏انگیز، «سمات» را زمزمه می‏کنم و اشک حسرت می‏ریزم؛ باشد که در ندبه دیگرم، تو باشی! خورشید، هزاران سال از مشرق طلوع کرد و بیدارمان نکرد؛ مگر با طلوع مغربی تو، این بار از خواب برخیزیم!
بیا و انتقام خون شفق، افتادن سر نورانی خورشید در تنور اُفق و پامال شدن پیکر روز در هجوم سواران شب را بگیر!
بیا و اقامه عشق را در گوش دنیا بخوان! بیا و با دَمِ مسیحایی‏ات «نُرید أن نَمُنَّ...» را فریاد کن، تا مستضعفان خاک‏نشین، وارثین افلاک زمین باشند.
بیا، که آمدنت اتفاق شیرینی است.
حمزه کریم‏خانی