متن ادبی « در کجای زمان ایستاده‏ای؟ »

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

« در کجای زمان ایستاده‏ای؟ »

سال‏هاست هراسان و مشتاق، به دنبال تو می‏گردم.
سررسیدها را، هفته‏ها را، ماه‏ها را خط می‏زنم؛ سه‏شنبه‏ها، پنج‏شنبه‏ها، جمعه‏ها، یکشنبه‏ها.
نمی‏دانم تو در کجای زمان ایستاده‏ای، تا ساعتم را با افق نگاه تو تنظیم کنم؟
ای شیرین‏تر از انگورهای تاکستان‏های عشق! عطر گیسوانت را رها کن تا ستاره‏ها، هر آن فرو بریزند و خواب‏های هر شب زمین را با یاد تو روشن کنند.
اگر بدانم که مرا دوست داری، شوریده‏ترین شاعر جهان خواهم شد؛ به کلماتم سوگند!...
عباس محمدی