چگونگی اذن ملاقات با حضرت زهراء (سلام الله علیها)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

 

حضرت آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی:
باری پس از پایان خطابه، زن‌ها پیام تند و ملامت بار و تهدید آمیز زهرا(سلام الله علیها) را به مردانشان رساندند و آنها بیش از پیش در تنگنای فشار افكار عمومی قرار گرفتند. از این رو تصمیم دیگری گرفتند و آن اینكه به فكر افتادند: خود آن دو نفر (ابوبكر و عمر) شخصاً به عیادت فاطمه (سلام الله علیها) بروند و مستقیماً به عذرخواهی از آن حضرت بپردازند تا شاید از این طریق جلب رضایت كرده و آرامشی در افكار مردم به ‌وجود آورند.
درِ خانه‌ی زهرا (سلام الله علیها) آمدند امّا اذن ملاقات داده نشد! مكرراً آمدند و نتیجه نگرفتند. عاقبت دست به دامن امیرالمؤمنین(علیه السلام) شدند و آن حضرت را واسطه قرار دادند.
عمر گفت: یا اباالحسن ابوبكر پیرمرد رقیق ‌القلب و یار غار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. چه شود كه شما برای ما از فاطمه اذن ملاقات بگیری؟ آن جناب به خانه آمد و با خطابی كه حاكی از تكریم و تجلیل است فرمود: اَيَّتُهَا الْحُرَّةُ فُلانٌ وَ فُلانٌ بِالْبابِ يُرِيدانِ اَنْ يُسَلِّما عَلَيْكِ فَما تُرِيدِينَ؛
«ای آزاد زن![یعنی تو خود آزاد و مستقلّ در كار خود هستی، من تحمیلی بر تو ندارم] فلانی و فلانی [ابوبكر و عمر] بیرون در هستند و می‌ خواهند به شما سلام كنند اینك میل شما چیست»؟
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: به خدا قسم من از آنها [ابوبكر و عمر] ناراضیم و اذن ملاقات نمی ‌دهم!
علی مظلوم فرمود: من متعهّد شده‌ام از شما اذن ملاقات بگیرم. این سخن را كه شنید از روی كمال تواضع و فروتنی فرمود: اَلْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ اِفْعَلْ ما تَشاء؛
«خانه،خانه‌ی تو و آزاد زن نیز زوجه‌ی توست،هر طور تمایل دارید عمل كنید».
زنان موظّف به اطاعت از شوهرانشان هستند.همانطور كه در بستر افتاده بود؛ با كمك زنانی كه كنار بسترش بودند روسری خود را بست و از آنها خواست صورتش را به سمت دیوار بچرخانند!
آن دو وارد شده و سلام كردند. آن حضرت جواب سلامشان را نداد!! اشاره به اینكه من شما را مسلمان نمی ‌دانم تا جواب سلامتان واجب باشد! نشستند و ابوبكر آغاز سخن كرد و گفت: شما دختر رحمتٌ للعالمین هستید. از ما اسائه ی ادبی شده و جریاناتی پیش آمده و اینك به عذرخواهی آمده‌ایم. ما را ببخشید و از ما راضی بشوید.

سؤال حضرت زهراء (سلام الله علیها)
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: من یك سؤال از شما می ‌كنم و جواب می ‌خواهم و دیگر با شما حرف نمی‌ زنم. سؤال من این است: شما را به خدا قسم می ‌دهم آیا این جمله را از پدر من درباره‌ی من شنیدید كه فرمود: فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّي فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذاني فَمَنْ آذاني فَقَدْ آذَي اللهَ؛
گفتند: بله،شنیدیم. همین كه آنها این اقرار و اعتراف را كردند؛ فاطمه‌(سلام الله علیها) با دشواری زیاد دستش را به آسمان برداشت و گفت: خدایا! شاهد باش این دو نفر مرا آزرده‌اند، من از اینها ناراضی و بر اینها خشمگینم!
بعد فرمود: دیگر با شما حرف نمی‌زنم تا به لقای خدا و پدرم برسم و شكایت شما را پیش خدا و پدرم ببرم.
ابوبكر از شنیدن این سخن ناله سر داد و ویل و واویل كرد و گفت: ای كاش مادر مرا نزاییده بود[تلفیق از بحارالانوار جلد ۴۳ صفحه ۱۹۸ و بیت الاحزان صفحات ۷۳ و ۷۴] و ... به هر حال رفتند.

صفیر هدایت شماره ۰۲۸ - سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page