دلايل دينى

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 

دلايل دينى

پيش از اين، از دامنه دشمنى مصعب با اهل بيت(عليهم السلام) و ناسازگارى و ناهمسويى وى با اين خاندان مطهّر آگاه شديم. او كسى بود كه به پيروى از برادرش عبدالله بن زبير به تعقيب شيعيان اهل بيت مى پرداخت و آنان را در هر جا كه مى يافت، مى كشت، و همواره بنى هاشم را آزار مى داد و حتى قصد سوزاندن آنها را در سر داشت. اين كينه و دشمنى بيانگر عدم پذيرش
ولايت اهل بيت(عليهم السلام) و رويگردانى از دستورات خداوند و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در ضرورت پايبندى و پيروى و اطاعت از اهل بيت(عليهم السلام) است. بنابراين هرگونه سرپيچى از امر آنان، در واقع، سرپيچى از امر خدا و رسولش مى باشد.
اطاعت از خدا و رسولش بر محور ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و اطاعت از او استوار است، و حفظ ايمانِ حقيقى در گروِ تمسك به امر اهل بيت(عليهم السلام)است. حاكم در المستدرك از ابوذر چنين نقل مى كند:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: «كسى كه از من اطاعت كند، خدا را
اطاعت كرده، و هر كس از من سرپيچى كند، خدا را نافرمانى كرده، و هر كس على را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و هر كس
على را نافرمانى كند، مرا نافرمانى كرده است».(1)همچنين با سند صحيح از ابوعبدالله جدلى چنين نقل مى كند:
او در موسم حج با جمعى از مردم به ديدن همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)ام سلمه رفتند تا سلام عرض كنند. در اين هنگام شنيد كه ام سلمه صدا مى زند: «اى شبث» (در منبع: «شبيب» ثبت شده زيرا مؤلف گمان تصحيف را در آن برده است. اما تمام اوصاف، ويژگيهاى كسى نيست جز شبث بن ربعى رياحى تميمى يربوعى).
در اين هنگام، مردى بى ادب، بدزبان و جلف جواب مى دهد: «گوش به فرمان هستم، اى مادر؟»ام سلمه مى گويد: «آيا در جمعتان به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بدگويى و بددهنى مى كنيد؟» مى گويد: «ما را چه به اين كار؟»
گفت: «به على بن ابى طالب چه؟»جواب داد: «ما بعضى چيزها را مى گوييم و فقط هدفمان
سود دنيايى است».
ام سلمه گفت: «از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود: "هر كه على را ناسزا گويد، بى شك مرا ناسزا گفته، و هر كس مرا ناسزا گويد، خدا را ناسزا گفته است".»(2) همچنين از ابوذر چنين نقل مى كند:
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: «يا على، هر كه از من جدا شود از خدا جدا شده، و هر كس از تو جدا شود در واقع از من جدا شده است».(3) اگر تاريخ آل زبير را از نظر بگذرانيم و نيك بكاويم و جدايى و انحرافِ راه آنان از راه امام على(عليه السلام) را بررسيم، و بى حرمتيها و ناسزاهايى كه در حق ايشان روا داشتند بنگريم، ميزان دشمنى و ناسازگارى آنان با آل على(عليهم السلام)
برايمان به روشنى نمايان خواهد شد. حال چگونه امام سجاد(عليه السلام) ]العياذ بالله[ با روى آوردن به راه هاى باطل و گمراهى، دائماً در پى تمسك به راه و ولايت على(عليه السلام) بوده اند، و جنبه ايمان و ورع را فرو مى گذارند؟! چگونه امام سجاد(عليه السلام) با دشمنان على(عليه السلام) پيوند برقرار مى كند و بايسته هاى دينى و اصول تقوا و پرهيزكارى را زير پا مى گذارند و با خانواده هايى كه بر پايه بى ايمانى و مخالفتِ با ولايت استوارند، رابطه سببى برقرار مى كنند؟! چنان كه بيان شد، طبقِ دلايل مسلّم دينى، كه بى ترديد، امام سجاد(عليه السلام) بدانها پايبند بودند، چنين ازدواجى ناممكن خواهد بود، و محال است و ناممكن، كه امام سجاد(عليه السلام) رخصت دهد كه خواهرش با مصعب ازدواج نمايد. ]همين مسأله درباره خود بانو حضرت سكينه(عليها السلام) صدق مى كند. او كه
پرورده وحى و پرده نشين آل على است، و در كربلا بوده و زخمهاى خونين آن را بر دل و جان داشت، چگونه بر هنجارها و بايدهاى دينى خود پا گذارد و به چنين ازدواجى با چنين شخصى تن دهد؟ همچنين بجاست سخن امام حسين(عليه السلام) را به ياد بياوريم; آنگاه كه حسن مثنّى فرزند امام حسن مجتبى به خواستگارى آمد. در آنجا درباره حضرت سكينه فرموده بود: «واما سكينه، چنان در ذات الهى غرقه شده است كه سزاوارِ هيچ مردى نيست.» آيا چنين بانويى مى تواند در چنين رويدادى حضور داشته باشد، وبه خود بقبولاند كه با چنين مرد پليدى ازدواج نمايد؟
_________________________
1. المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 131، حديث 4617، نيز ذهبى در كتاب التخصيص آن را از شمار احاديث صحيح دانسته است.
2. همان، ص 130، ح 4616; ذهبى در كتاب التلخيص درباره اين حديث سكوت كرده است، زيرا او در حديث قبل آن را بررسى كرده و چه بسا قصد صحيح دانستن آن را داشته، ولى نفسش او را از اين كار بازداشته است.
3. همان، ص 133، حديث 4624; حاكم مى گويد: سندهاى اين روايت صحيح است
.