امام هادی علیه السلام و حوزه حدیثی قم

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

پس از شهادت امام محمد تقى‏(ع) به سال 220 هجرى فرزند بزرگوارش امام هادى‏(ع) به امامت رسيد و انوار امامتش بر جهان اسلام پرتو افكند. زمامداران بغداد و سامرا در زمان امامت آن بزرگوار عبارت‌اند از: معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و معتز.


از اين رو، در زندگى سياسى آن حضرت دو عرصه پديدار گشت. در ابتدا معتصم سیاست مأمون را دنبال کرد. و خردگرايان معتزلى هم محور قدرت و تعاملات فرهنگى سياسى بودند. پس از او واثق نيز همان روش را استمرار بخشيد. ولى با روى كار آمدن متوكل به يكباره تحولى اساسى به وقوع پيوست. او به پستى و رذالت مشهور بود و از دشمنان سرسخت اهل بیت(ع) و علويان و دوستداران آنان به حساب می‌آمد. او عرصه را بر آل على تنگ کرد و تاريخ غمبارى را براى شيعه پديد آورد.
ابوالفرج اصفهانى در وصف اين دوره چنين مى‏ نگارد:
«و كان المتوكل شديد الوطاة على آل أبى طالب غليظاً على جماعتهم مهتماً بأمورهم شديد الغيظ...».[1]
متوكل به آل على عناد و دشمنى عجيبى می‌ ورزید و از دشمنان سرسخت خاندان علوى بود. در اين كينه توزى و ستمگرى، وزيرش عبيد الله بن يحيى بن خاقان نيز همراه او بود؛ بلكه او را به چنين دشمنى‌ ای ترغيب مى‏ كرد. از جمله اعمال زشت او تخريب مقبره حضرت امام حسين‏(ع) و شخم زدن و هموار كردن زمين‏ هاى اطراف آن بارگاه قدسى بود. او بر زائران امام حسين‏(ع) سخت مى‏ گرفت و مجازات‏ هاى هولناكى را براى آنان مقرر مى ‏داشت.
از سويى ديگر، احمد بن حنبل از زندان آزاد شد و با احياى مكتب اهل حديث و با تكيه بر احاديث مجعول و اسرائيليات، عقاید اسلامى را تحريف کرد.
او خداوند را به صورت انسانى وصف می‌کرد كه با دست خود آدم را آفريد، پايش را بر آتش جهنم نهاد، داراى چشمانى است، گاه مى‏ خندد و در قيامت چون ماه ديده مى‏ شود و بدین گونه، اندیشه باطل تجسيم و تشبيه را در عقاید اسلامى مطرح ساخت.[2]
هنگامى كه اين دو اهريمن به هم پيوستند، عرصه بر شيعيان بسيار تنگ شد، ولى حوزه حديثى قم در هر دو عرصه در مقابل هجوم فرهنگى بغداد و سامرا مقاومت كرد و در زمان حاكميت مكتب اعتزال و عقل‌گرايان، در مقابل آنان ايستاد.
شاگردان قمی امام
محدثان به آستان مقدس سامرا و بيت امام هادى‏(ع) بوسه مى‏ زدند. خطى از نور، سامرا و قم را به هم متصل مى‏ ساخت.
از مجموع شاگردان و اصحاب آن حضرت كه نزديك به 190 نفر بودند و از حدود 180 نفر آنان احاديثى در ابواب مختلف در دسترس ما است،[3] شمارى از اصحاب آن حضرت را قمى‏ ها تشكيل مى دادند؛ افرادى مانند:
احمد بن اسحاق اشعرى؛ احمد بن محمد بن عيسى اشعرى؛ احمد بن اسحاق رازى؛حسين بن مالك قمى؛ احمد بن حمزه بن يسع قمى؛ جعفر بن عبدالله بن حسين قمى؛ حسين بن اشكيب قمى؛ حسن بن خرزاذ قمى؛ عبدالرحمن بن محمد بن معروف قمى؛ عبدالصمد بن محمد قمى؛ حسين بن عبيداللّه قمى؛ محمد بن على بن عيسى اشعرى قمى؛ محمد بن عبدالجبار قمى؛ محمد بن داود قمى؛ سعد بن سعد احوص؛ عبدالله بن جعفر حميرى؛ عمران بن اسماعيل قمى؛ مصقلة بن اسحاق قمى؛ محمد بن حمزه قمى؛ محمد بن اسماعيل صيمرى قمى؛ نصر بن حازم قمى؛ ابوطاهر بن حمزه بن يسع اشعرى قمى؛ ابوطاهر برقى؛ احمد بن محمد بن عبيدالله قمى؛ احمد بن زكريا بن بابا قمى؛ محمد بن ريان بن صلت قمى؛ محمد بن اورمه قمى؛ ريان بن صلت قمى؛ احمد بن ابى ‏عبدالله برقى؛ على بن ريّان بن صلت؛ يعقوب بن يزيد انبارى؛ احمد بن ادريس قمى؛ سهل بن زياد آدمى؛ على بن عبدالله بن جعفر حميرى.
قم در اين دوران، مهم ‏ترين مركز تجمّع شيعيان ايران بود و روابط محكمى ميان شيعيان اين سرزمين با آن حضرت وجود داشت که در رجال طوسی و نجاشی و غیره به روابط راویان قمی با معصومان اشاره شده است.
ارسال سهم امام
در آن دوران كه شيعيان در تنگناى اقتصادى بودند، از سوى مردم قم كمك‏ هاى فراوانى براى امام هادى ‏(ع) ارسال مى‏ شد. محمد بن داود قمى و محمد طلحى مى‏ گويند:
«اموالى مانند خمس و نذورات و هدايا و جواهرات را از قم و اطراف آن براى امام هادى ‏(ع) به سوى سامرا مى‏ برديم كه در راه پيك امام رسید و به ما خبر داد كه بازگرديم؛ زيرا موقعيت براى محل و تحويل آن اموال مناسب نيست.
ما بازگشتيم و آن‏چه از اموال نزدمان بود حفظ كرديم، تا آن‏كه پس از مدتى امام‏ (ع) دستور داد آن اموال را برشترانى كه آن حضرت فرستاده بود، بار كرده، آن‏ها را بدون ساربان راهى سامرا كنيم. ما اموال را طبق دستور آن حضرت فرستاديم. بعد از مدتى كه توفيق زيارت آن حضرت حاصل شد و خدمتش شرفياب شديم، امام فرمودند: به اموال بنگريد تمام آن اموال موجود است. به مجموعه اموال نگريستيم، تمام اموال موجود بود».[4]
با وجود آن‏ كه امام زير نظر بود و رفت و آمدها به شدت بررسى مى‏ شد، كاروان قمى ‏ها پيوسته از قم به سوى سامرا در حركت بود و امان را از طاغوت سامرا (متوكل) گرفته بود.
در روايت آمده است: «قال لى الفتح بن خاقان: قد ذكر الرّجل (يعنى المتوكل) خَبر مالٍ يَجئى مِنْ قم، و قد امرنى اَن ارصده لاخبره‏له...».[5]
در همان ايام بيم و وحشت، قمى‏ ها پروانه وجود امام هادى‏ (ع) بودند. كاروان‏ هايى از سوى اين مردم با اموال به جانب سامرا حركت مى‏ كرد تا به فيض حضور امام و كيمياى نظر آن بزرگوار نايل شوند. مأموران متوكل به دستور او در كمين اين كاروان‏ ها مى‏ نشستند تا آن اموال را مصادره كرده، نزد متوكل ببرند.
وحشت متوكل از شيعيان قم به گونه ‏اى بود كه گاه به تصوّر اين‏ كه از قم براى امام اسلحه و پول فرستاده شده است، دستور مى‏ داد تا شبانگاه به خانه امام هادى‏(ع) يورش برند. «ابن جوزى» به نقل از مسعودى چنين مى ‏نگارد: «قال نمى‏ إلى المتوكل بعلىّ بن محمد انّ فى منزله كتباً و سلاحاً مِن شيعته من اهل قم، و أنّه عازم على الوثوب بالدولة، فبعث إليها جماعةً من الأتراك فهاجموا داره ليلاً، فلم يجدوا فيها شيئاً ... ».[6]
يكى از اتهامات متوکل به امام هادى‏(ع)، اين بود كه مردم قم، ياوران و دوستداران آن حضرت‏ اند و از همان آغاز امامت آن امام همام، پيشوايى آن حضرت را ارج نهاده، تقديس و ترويج کردند. احمد بن محمد بن عيسى كه از مشايخ و رئيس حوزه حديثى قم در اين دوران بود، اين سخن امام جواد(ع) را كه فرمود: «اِنّى ماضٍ وَاْلاَمْرُ صائِرٌ اِلى اِبْنى عَلى...»[7]، بر جان و روح مردم شيعه قم جارى ساخت. از اين روى، همان‏ گونه كه قميون، شيعه امام هادى‏(ع) بودند و به ساحتش عشق مى‏ ورزيدند، آن حضرت نيز به مردم قم مهر می‌ورزید و براى آنان دعا مى ‏كرد. عبدالعظيم حسنى‏(ع) چنين نقل مى‏ نمايد:
«سَمِعْتُ عَلِى بْنِ مُحَمّدٍ الْعَسْكَرِى‏(ع) يَقُولُ اَهْلُ قُمَّ وَ اَهْلُ آبَهْ مَغْفُورٌ لَهُمْ لِزِيارَتِهِمْ لِجَدّى عَلِى بْنِ مُوسىَ الرِّضا بِطُوسٍ».[8]
مشايخ و محدثان قم در چنين موقعيتى كه حركت فرهنگى‏ مفوّضه و غلات شتاب گرفته بود، از نفوذ فرهنگ این دو فرقه بيمناك بودند و در شهرى مانند قم كه مردمش دلباخته اهل ‏بيت ‏(ع) بودند، نفوذ چنين عقايدى آسان بود. برخورد قمى‏ ها در آن برهه از زمان، حاکی از يك جريان خاص بود و هرگز نمى‏ تواند، معرف جايگاه انديشه امام‏ شناسى قميون محسوب شود. در آن زمان، ديدگاه احمد بن حنبل برحوزه حديثى اهل ‏سنّت حاكم شد. آنان اصول عقايد را با هر حديثى توجيه و تفسير کرده، نظريات نادرستى را در زمينه اعتقادات ابراز مى‏ كردند. بدون شك، حوزه‏ هاى معرفتى در هر زمان با يكديگر در تعامل‏ اند. برای اینكه اين سيرت ناخوشايند نتواند در حوزه قم نفوذ كند، تنگ نظرى ‏ها در قبال محدّثان شتاب گرفت.
مبارزه با فرهنگ غلو
افق اين مبارزه را امام هادى‏(ع) گشود پيرايش و آراستگى اين حوزه را پى گرفت و غاليان و بدعت‌ گذاران را از اين حوزه راند. از این رو، در پاسخ نام ه‏اى، على بن حسكه را نفرين فرمود: «... وَ لَعَنَ اللّهُ عَلِىَّ بْنَ حَسْكَةَ الْقُمِىّ».[9] و در جای دیگر باز هم فرمود: «كَذِبَ ابْنَ حَسْكَةُ عَلَيْهِ لَعْنَةُاللَّهِ؛[10] او دروغ مى‏ گويد. نفرين خدا بر او باد!». نيز فرمود: «از آن‏چه على بن حسكه مى ‏گويد، به سوى خدا بيزارى مى‏ جويم... و اگر فردى از پيروان او را يافتيد سرش را بر صخره بكوبيد.».[11]
همچنین آن حضرت، حسن بن محمد بن بابا، معروف به ابن باباى قمى را نيز لعنت كرد و در پاسخ نامه‏ اى فرمود: «... عَلَيْهِ لَعْنَةُاللَّهِ؛ او گمان مى ‏كند كه من او را برانگيخته ‏ام و او باب است، شيطان او را اغوا كرده و بر او مسلط شده است»؛ «اِن قدرتَ اَنْ تنشدخ رأسه بالحجر فافعل...؛[12] اگر قدرت يافتى كه با سنگ برسرش بكوبى، برسرش بكوب و او را مجروح كن. همانا او مرا اذيت كرده است؛ خداوند در دنيا و آخرت او را آزار دهد».
از سوى ديگر، آن امام مهربان، نامه‏ اى فرستاد و محمد بن ارومه را كه نزد قميون متهم شده بود و حتى كسى را بر او گمارده بودند تا او را ترور كند، تبرئه كرد. نجاشى در اين باره چنين مى ‏نگارد: «محمد بن أورمه، أبوجعفر القمى، ذكره القميون و غمزوا عليه و رموه بالغلوّ حتى دسّ عليه مَن يفتك به، فوجدوه يصلى مِن أول الليل ألى آخره فتوفقوا عنه».[13]
آن‏گاه مى ‏نويسد: «و قال بعض أصحابنا: أنه رأى توقيعاً من أبى‏الحسن الثالث، إلى أهل قم فى معنى محمد بن أورمة و براءته ممّا قذف به».[14]
در پاكى و صدق ابن اورمه همين كفايت مى‏ كند كه مى‏ گويد: «روزهاى آخر عمر متوكل براى زيارت امام هادى‏(ع) به سامرا رفتم و متوكل را ديدم كه امام را به دست سعيد حاجب سپرده بود و مى ‏خواستند امام را به قتل برسانند. من گريان شدم. امام‏(ع) فرمود: «لاتبك انّه لايتمّ لهم ذلك و انّه لايلبث اكثر من يومين حتى يسفك اللّه دمه و دم صاحبه؛[15] فرزند اورمه! نگران مباش. آنان نمى ‏توانند مرا به قتل برسانند؛ بلكه خداوند آن دو را تا دو روز ديگر هلاك خواهد نمود».
اين موقعيت وظيفه «احمد بن محمد بن عيسى» را كه رهبرى حوزه حديثى قم را در اين ايام بر عهده داشت، سخت کرده بود و او مى‏ بايست در اين درياى متلاطم و فتنه‌هایى چون بابيت و ادعاى الوهيت، حوزه حديثى قم را از اين توفان به سلامت برهاند.

به قلم : غلامعلی عباسی
*******************************************
[1] . مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص 395.
[2] . ر.ك: السنة، احمد بن حنبل، ص 47- 46 ؛ التوحيد و اثبات الصفات الرب، محمد بن اسحاق بن خزيمة، ص 235 - 234؛
[3] . رجال، طوسى، ص 409 - 426؛ مسند الامام الهادى‏‏عطاردى، ص 309 - 369.
[4] . بحارالانوار، ج 50، ص 185، ح 62.
[5] . امالى طوسى، ج 1، ص 282؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 451؛ مسند الامام الهادى‏، ص 37.
[6] . تذكرةالخواص، سبط ابن جوزى، ص 460؛ مروج الذهب، مسعودى، ج 4، ص 11 (در مروج الذهب، كلمه «شيعه» بدون نام قم آمده است)؛ وفيات الاعيان، ابن خلكان، ج 3، ص 272.
[7] . كافى، ج1، ص323؛ مسند الامام الهادى، ص18.
[8] . عيون اخبار الرضا، صدوق، ج 2، ص 260.
[9] . رجال كشى، ص 518، ح 996.
[10] . همان، ص 519، ح 997؛ وسائل الشيعه، ج18، باب 7، ص 554،(كتاب الحدود، ابواب المحارب).
[11] . رجال كشى، ص 519، ح 997.
[12] . همان، ص 520، ح 999 - 1000.
[13] . رجال نجاشى، ج 2، ص 394، ش 891.
[14] . همان.
[15] . كشف الغمة، اربلى، ج 3، ص 184.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page