آل اعین هاله ‏ای برگرد آفتاب

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

ویژگی‏ ها
آل اعین بزرگترین خاندان علمی شیعی در شهرکوفه بودند. بسیاری ‏از افراد این خاندان شریف از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقها بوده‏ اند وکمتر شخصیتی از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویان‏ اعین بالغ بر شصت تن بوده ‏اند. (1)
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراوان‏ است، در وجه تمایز آنان نسبت‏ به دیگر خاندان های کوفه، خصایص‏ ذیل را عنوان کرده است:
1- بزرگترین خاندان شیعی.
2- عظیم ‏الشان‏ ترین آن‏ها.
3- عالم ترین خاندان به طوری که در میانشان محدث و فقیه و ادیب‏و قاری بوده است.
4- دیرپای‏ ترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امام‏ سجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغری را درک کرده ‏اند. (2)
آل اعین علاوه بر ربودن گوی سبقت در میادین علم و دانش، درجنبه‏ های سیاسی نیز فعالیت داشتند و به طوری که قرائن نشان‏ می‏دهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموی و عباسی می‏ربودند. حجاج بن یوسف ثقفی آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتی برای‏ زمامداری به عراق آمد، نگرانی خود را از این دودمان این گونه‏ ابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومت ‏برای ما هموار نمی‏شود. (3)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادی است، اختلاف وجود دارد. برخی‏ می‏گویند: جد آنان یعنی سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (4) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندی به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگی که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یک‏نفر از قبیله بنی شیبان او را خریداری و سپس تربیت و فرزندخوانده ‏اش نمود. پس از مدتی اعین در سایه تربیت پدر خوانده ‏اش‏ قرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربی چیره دست‏شد. روزی پدرخوانده به او گفت: آیا می‏خواهی از نظر نژادی تو را به قبیله ‏خود ملحق سازم؟ ولی اعین نپذیرفت. زمانی که اعین بزرگ شد، سنسن‏ از روم آمد و ملاقاتش کرد. (5)
جمعی گویند: سنسن دراصل یک رومی بود. وقتی اعین اسیر شد و سنسن‏از جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (6)
وعده‏ای با توجه به گزارشی گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزی تصمیم گرفت‏به دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دست‏آن حضرت اسلام آورد. ولی در میان راه با گروهی از بنی‏شیبان‏برخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (7) او را آزادکردند.
اسامی این خاندان
برکسانی که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامی‏ذیل اطلاق گردیده است:
1- آل اعین.
2- شیبانی. (8)
به سبب ارتباطی که میان اعین و قبیله بنی‏ شیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
3- زراری.
زراری یعنی منسوب به زراره‏بن اعین. نخستین بار این نسبت در کلام ‏امام هادی(ع) خطاب به یکی از نوادگان بکیر بن اعین به نام‏ محمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدری ‏ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلی‏ اش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعین‏ منسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلی از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزراری رعاه‏الله‏» (و اما زراری که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زراری اطلاق گردید. (9)
4- بکریون
پیش از آنکه عنوان زراری بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریون‏ مشهور بودند. (10)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخی آنان را هشت تن بدین اسامی می‏دانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (11)
و برخی آنان را ده تن بدین اسامی ذکر کرده ‏اند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلی، عیسی، ضریس وسمیع. (12)
عده‏ای دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کرده‏ اند ولی به جای عیسی‏و عبدالاعلی، موسی و ملیک را ذکر نموده‏ اند. (13)
اقوال دیگری که در این زمینه وجود دارد، بین 12 (14) و16 (15) و17 (16) دور می‏زند.
برخی در زمره فرزندان اعین، دختری به نام «ام الاسود» را یاد کرده‏ اند. (17)
شرح حال فرزندان اعین
1- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحاب‏ امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (18) از وی روایت‏ هایی درکتب اربعه هست. (19) درنخستین برخوردی که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلام‏فرستاد. (20) وقتی به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بین‏ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (21) عبید فرزند زراره گوید: وقتی محضر امام ‏صادق(ع) بودم، یادی از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمت ‏کند و نموده است. (22)
بکیر شش فرزند از خود باقی گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلی، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (23)
عبدالله بن بکیر از فقهای بزرگ و کثیرالحدیث‏بود. وی از حضرت‏صادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزه‏بن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشی نشده ‏اند،عنوان کرده است. (24) با این همه کشی رجالی بزرگ سده چهارم‏هجری و ابوغالب زراری او را فطحی مذهب دانسته ‏اند. (25)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمرده‏اند. (26)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرت‏بود. (27)
ظاهرا نکته قابل توجهی در کتب رجالی در مورد عبدالاعلی و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
2- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (28) وی در زمان حیات حضرت‏صادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (29) صفوان در توصیف حمران‏گوید: وی با اصحابش در نشستهایی که تشکیل می‏داد، درباره روایات‏آل محمد(ص) سخن می‏گفت. چنانچه متوجه می‏شد، آنان به مطالبی جز احادیث اهل‏بیت مشغول شده ‏اند، بازشان می‏داشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار می‏کردند، از آن مجلس بر می‏خاست و رهایشان‏ می‏نمود. (30) در گزارشی بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجی که به جاآوردم، به منی رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آن‏شدم. دیدم در آنجا جماعتی هستند. به صورت هایشان نگریستم ولی‏امام را میانشان ندیدم. او در گوشه ‏ای از خیمه در حال حجامت‏ بودو فرمود: بیا به سوی من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعین‏ هستی؟ عرض کردم: آری، دایت‏شوم.
فرمود: کدام یک از آنان هستی؟
عرض کردم: من بکیر بن اعین ‏ام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادی به شما داشت، امسال به حج‏نیامد ولی به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلام‏باد. حمران مومنی از اهل بهشت است که‏ هرگز از ایمانش دست‏ بر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (31) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (32)
در خبری حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نموده ‏ام‏ از مدینه بیرون نروم تا آن‏که شما مرا از آنچه می‏پرسم، آگاه ‏نمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آری در دنیا و آخرت. (33)
حمران سه فرزند به اسامی حمزه و عقبه و محمد (34) داشت.
طبق نظر برخی، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (35)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگران‏ روایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهای‏ وی و ابن ابی‏عمیر و دیگران روایت نقل کرده‏اند. (36)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (37)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زراره ‏روایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابی‏عمیر و علی بن اسباطو ابن ابی نجران حدیث دارند. (38)
3- زراره‏بن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زراری گوید: وی‏ بزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانسته‏ اند. نجاشی او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگام ‏ترینشان عنوان کرده و افزوده که او قاری و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بی‏نظیر جهان تشیع، مدایح فراوانی وجود دارد.خود او در روایتی گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نام‏تو در اسامی اهل‏ بهشت‏ بدون الف هست.
من عرض کردم: آری فدایت‏ شوم; نامم عبدربه است و لقب م‏زراره. (39)
گویند: زراره در کلام چیره دست‏بود و کسی در مقابل حجتهای زراره ‏توان مقاومت نداشت ولی اشتغال به عبادت، او را از پرداختن به‏ کلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوب‏ می‏شوند. طبق روایتی زراره هفتاد سال عمر کرد (40) و به فاصله‏ کوتاهی بعد از حضرت صادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (41)
زراره دارای شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومی ومحمد. (42)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وی ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتی صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دین‏ و فتاوا از آنان اخذ می‏شود، دانسته است. (43) برخی عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کرده ‏اند. (44)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویش ‏عبدالله بن بکیر و علی بن نعمان روایت نقل کرده ‏اند. (45)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعای خیر نمود. وی همچنین از پدرش زراره روایت‏ دارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (46)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وی از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایت ‏دارد. هشام بن حکم و علی بن اسباط و صفوان و گروهی از او اخذحدیث کرده‏ اند. (47)
در برخی از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسن‏این گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (48) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومی بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرش‏زراره و برادرش عبید و گروهی دیگر روایت دارد. و از او محمد بن‏بکر و ابن‏ابی عمیر حدیث نقل کرده‏اند. از رومی روایات زیادی دردست نیست ولی او فردی مطمئن به حساب می‏آید. (49)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلی بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کرده‏اند. (50)
4- عبدالرحمن بن اعین
وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از فقها بودو از آن دو بزرگوار روایت نقل می‏کرد. عبدالرحمن در زمان امام‏ صادق(ع) چشم از جهان فروبست. (51) احمدبن حسن بن علی بن فضال‏او را از فرزندان سرشناس آل اعین شمرده است. عبدالرحمن فعالیت ‏سیاسی نیز داشت و در زمان حجاج دستگیر شد. (52)
عبدالرحمن دارای شش فرزند بود:
1- اعین بن عبدالرحمن. ظاهرا وی از واقفه بود. (53)
2- اسحاق بن عبدالرحمن. (54)
3- ابراهیم بن عبدالرحمن. وی از پدرش و زیاد روایت نقل کرده واز اوسهل بن‏زیاد حدیث اخذ کرده است. (55)
4- حمران بن عبدالرحمن.
5- سمیع بن عبدالرحمن.
6- عباس بن عبدالرحمن. (56)
5- عبدالملک بن اعین
وی شخصیتی جلیل القدر و فقیه بود. عبدالملک دارای پنج فرزندبود; ضریس و حسن و محمد و علی و یونس. (57)
ابوعماره ضریس (یا ضریس) بن عبدالملک از یاران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام و راویان آن بزرگواران بود. چون محل‏ تجارت او در محله «کناسه‏» کوفه بود، به کناسی معروف شد. ضریس‏ فردی خیر و فاضل و موثق به شمار می‏آمد (58) و به فروش پنبه یاپشم مشغول بود. (59) از برخی از روایات استفاده می‏شود که وی‏از ایمان خوبی برخوردار بود. (60)
محمد بن عبدالملک و علی بن عبدالملک و یونس بن عبدالملک ازاصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن بزرگوار دارای روایت‏هستند. (61)
ظاهرا از حسن بن عبدالملک نکته قابل ذکری درکتب رجال نیست.
6- عبدالاعلی بن اعین
ابن حجر گوید: عبدالاعلی از یحیی بن کثیر و نافع، مولای عبدالله‏بن عمر، روایت نقل کرده و از عبدالاعلی، عبیدالله بن موسی ویحیی بن سعید عطار حدیث نقل کرده ‏اند. (62)
طبق سخن شیخ مفید عبدالاعلی از اصحاب فقیه امام باقر و امام‏صادق علیهماالسلام است; اصحابی که از آنان احکام دین و فتوا اخذ می‏شوند و اصلا مورد نکوهش واقع نشده‏اند. (63)
7- عبدالجبار بن اعین
وی از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت دارد. شخصیت‏ عبدالجبار مورد ثنا واقع شده است. (64) 8-سمیع بن اعین (65)
9- ضریس بن اعین (66)
10- عبدالله بن اعین
وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و از آنان‏روایت نقل کرده است. و از عبدالله، موسی بن بکر و عبدالله بن‏ بکیر حدیث روایت نموده ‏اند. (67) برخی چون فاضل حایری، عبدالله‏ را جزو فرزندان اعین ندانسته‏ اند. (68) گویند: هنگامی که‏عبدالله از دنیا رفت، حضرت صادق(ع) بر او رحمت فرستاد. (69) عده‏ای براین باورند که جریان مزبور مربوط به عبدالملک بن اعین ‏است نه عبدالله. (70)
11- عیسی بن اعین
وی از حضرت باقر(ع) روایت نقل کرده است. (71) علامه مامقانی‏ گوید: من از ماجرایی که شیخ کلینی آن را نقل کرده، جلیل القدربودن و حسن حال عیسی را استنباط می‏کنم. این ماجرا را کلینی ازعده ‏ای از علما از سهل بن زیاد از محمدبن عیسی بن عبید از ابن ‏ابی عمیر این گونه روایت کرده است: وقتی عیسی بن اعین حج‏به جا آورد و به «موقف‏» (72) رسید، شروع به دعا برای برادران خودکرد تا آن که مردم پراکنده شدند. یکی به او گفت: هزینه مالی‏آمدن به حج را متحمل شده و خود را به زحمت انداخته و تا این جاکه محل برآورده شدن حاجت‏ هاست، رسیده ‏ای، اما برای برادرانت دعا می‏کنی و خود را فراموش نموده ‏ای!
عیسی گفت: من یقین دارم که خداوند مرا به دعا فراخوانده اما شک‏دارم که وظیفه‏ ام دعا برای خودم است. (73)
12- قعنب بن اعین
قعنب و دو برادر دیگرش یعنی مالک و ملیک هرسه از مخالفان‏اهل‏بیت عصمت و طهارت و بر مذهب اهل تسنن بودند. (74) گویندفرزندان قعنب در ناحیه‏ای به نام «فیوم‏» درمصر زندگی می‏کردند.
نام دو تن از فرزندان قعنب، جعفر و یونس است. (75)
ابوغالب زراری گفته است که جعفر از امام صادق(ع) حدیث نقل کرده‏است. (76)
13- مالک بن اعین
ابوغالب زراری او را جزو اولاد غیر معروف اعین بر شمرده، لیکن ‏عموی ابوغالب چنین مطلبی را انکار کرده است. (77) از جمله‏ فرزندان مالک، غسان است که در فیوم مصر می‏زیست. (78)
14- ملیک بن اعین
وی نیز چون مالک بر خلاف دیگر فرزندان اعین از دوستداران اهل‏بیت‏ علیهم السلام نبود و به مذهب سنیان گرایش داشت. (79) ابوغالب ‏زراری ملیک را نیز چون مالک و قعنب جزو فرزندان غیر معروف اعین ‏عنوان کرده است. (80)
چنان که گذشت، برخی فرزندان اعین را تا17 تن ذکر کرده (81) وجزو آنان موسی و ایوب و محمد را نیز بر شمرده ‏اند. (82) و طبق‏ گزارشی که جزو فرزندان اعین، ام الاسود ذکر کرده، باید تعدادآنان را بالغ بر هجده‏تن بدانیم.
بهترین فرزندان اعین
با فضیلت‏ ترین و بهترین فرزندان اعین، زراره، عبدالملک، حمران،عبدالرحمان و بکیر بودند. و در میان این پنج فقیه، زراره درمیدان فقه از دیگران برتر بود. (83)
______________________________
1- رساله ابی غالب الزراری، ص 114، با مقدمه همان رساله، ص‏41.
2- مقدمه رساله ابوغالب، ص 41 و 42.
3- مقدمه رساله ابوغالب، ص 42.
4- امروزه ایتالیا جانشین روم قدیم است. (فرهنگ معین، بخش‏اعلام، ج 5، ص 632)
5- ر.ک: رساله ابوغالب زراری، ص 128 و129.
6- همان.
7- شیخ طوسی می‏فرماید: هنگامی که دو نفر عقد موالات امضامی‏کنند و یکی از آنان به دیگری می‏گوید: با تو پیمان می‏بندم که‏یاریم کنی و تو را یاری کنم و از من دفاع کنی و از تو دفاع کنم‏و جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیزجریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببری و از تو ارث ببرم،این عقد صحیح است.(ر.ک: حاشیه ص 191 از تکمله رساله ابوغالب‏زراری.)
8- شیبانی نام قبیله‏ای معروف در بکربن وائل است. (سمعانی،الانساب، ج‏3، ص 482.)
9- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، حسینی جلالی (ملحق به‏رساله‏ابی‏غالب الزراری و تکملتها)، ص ؟
10- حاشیه ص‏117، ماءخذ پیشین.
11- رساله ابی‏غالب الزراری، ص‏129 و 130.
12- همان، ص 190 و 191.13 همان، ص 138.
14- همان، ص‏189.15 همان.
16- همان، ص‏139 و189.17 همان، ص 130.
18- ابن غضائری، تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
19- معجم الاعلام، ص 202.
20- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص‏416.
21- همان، ج 2، ص‏419.
22- همان.
23- رساله ابوغالب زراری، ص 131 و 132.(متن وحاشیه); معجم‏الاعلام، ص 221.
24- معجم الاعلام، ص 215 و 214.
25- همان; وسائل الشیعه، ج 20، ص‏233.
26- کلیات فی علم الرجال، ص 178.
27- معجم الاعلام، ص‏213.
28- معجم الاعلام، ص‏206.
29- تکمله رساله ابوغالب زراری; ص 188.
30- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص 415.
31- دوتاکید از امام است مبنی بر دست‏برنداشتن حمران ازایمان خود.
32- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص‏416.
33- همان، ص 412.
34- رساله ابوغالب زراری، ص 132.
35- پیشتر به نقل از برخی از علما کنیه او را ابوالحسن عنوان‏کرده بودیم.
36- معجم الاعلام، ص‏207; معجم رجال الحدیث، ج‏6، ص‏266267.
37- معجم رجال، ج 11، ص 152.
38- همان، ص 225.
39- معجم الاعلام، ص 208 و213.
40- رساله ابوغالب زراری، ص‏136.
41- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
42- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
43- معجم الاعلام، ص‏216.
44- همان، ص 218.
45- همان، ص 215.
46- همان، ص 204.
47- همان، ص 205.
48- تنقیح المقال، ج 1، ص 278 و 328.
49- معجم الاعلام، ص 208; معجم رجال الحدیث، ج‏7، ص‏206.
50- همان، ج‏16، ص‏86.
51- تکمله رساله ابوغالب زراری، ص 188; معجم الاعلام من آل اعین‏الکرام، ص‏213.
52- رساله ابوغالب زراری، ص‏129 و 130 و تکمله رساله، ص 190.
53- معجم الاعلام، ص 202.
54- همان، ص 204; رساله ابوغالب، ص 132.
55- معجم الاعلام، ص 200; معجم رجال الحدیث، ج 1، ص‏247.
56- رساله ابوغالب زراری، ص 132.
57- رساله ابوغالب زراری، ص 132 و 135; معجم الاعلام، ص 230 و231.
58- معجم رجال الحدیث، ج‏9، ص 148.
59- رجال قهپایی، ج‏3، ص‏226.
60- معجم رجال الحدیث، ج‏9، ص 148.
61- معجم الاعلام، ص 220 و 228 و 230 و 231.
62- همان، ص 212.
63- معجم الرجال الحدیث، ج‏9، ص 254.
64- همان، ص 212; وسائل الشیعه، ج ؟، ص 224; تنقیح المقال، ج‏2، ص‏133.
65- معجم الاعلام، ص 210.
66- همان، ص 211.
67- همان، ص 214.
68- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
69- معجم الاعلام، ص 214.
70- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
71- معجم الاعلام، ص 221.
72- طریحی گوید: موقفان یعنی عرفات و مشعر (مجمع البحرین،ماده و، ق، ف)
73- تنقیح المقال، ج 2، ص‏359.
74- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، ص 222 و223 و 230.
75- همان، ص 222 و223.
76- همان، ص‏203.
77- معجم الاعلام، ص‏223.
78- همان، ص 222.
79- همان، ص 230.
80- رساله ابوغالب زراری، ص 130.
81- همان، ص‏139; تکمله رساله، ص‏189.
82- دایره‏المعارف تشیع، ج 1، ص‏146.
83- تکمله رساله ابی‏غالب الزراری، ص 188.