پيامبران و ائمه معصومين (عليهم السلام) در هر عصرى از روشهاى رايج در آن زمان براى اثبات حقانيت خود و گسترش معارف الهى استفاده مىكردند. در زمان حضرت موسى (ع) سحر و جادو رواج داشت. لذا معجزه آن حضرت، يد بيضا و تبديل عصا به اژدها بود. در زمان حضرت عيسى (ع) طبّ رايج بود و معجزه آن حضرت نيز شفاى كورهاى مادرزاد، مرض پيسى و زنده كردن مردگان بود.
در زمان امام باقر (ع) نيز مناظره و گفت و گو يكى از روشهاى رايج براى گسترش فرهنگ بود كه امام (ع) از اين ابزار به بهترين نحو براى گسترش فرهنگ و معارف اسلامى بهره گرفت.
از سوى فقيهان بزرگ كه وابسته به حوزههاى فكرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مىشد و گفت و گوهاى بسيار با امام به عمل مىآمد، از او پاسخ مىخواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وا دارند، ولى آن حضرت با پاسخهاى قانع كننده و مستدلّ و محكم خود آنان را به اعجاب وا مىداشت و آنها در برابر هيبت و مقام علمى امام، خود را مىباختند و مضطرب و سرافكنده مىشدند.
مناظرات امام، جرعهاى از زلال علم اهل بيت عليهم السلام
امام محمد باقر (ع) علاوه بر انجام وظايف هدايت و امامت، از بازگو كردن حقايق و افشاگرى حتى در مقابل طاغوت زمان خويش و مناظره با آنان كوتاهى نمىكرد و در مناظرات و جلسات مختلف، حقانيت شيعه و اصول اعتقادى خود را با قاطعيت بر همگان روشن مىساخت و آنها را از بىخبرى و ناآگاهى و خواب غفلت، خارج و بيدار مىكرد؛ گرچه قاطعيت او موجب رنجش و خشم طاغوت عصرش و طرفداران طاغوت مىشد. او با صراحت مىفرمود: «ما مخزن علم خدا هستيم، ما رهبران و صاحبان امر خداييم، اسلام به وسيله ما آغاز گرديد و به وسيله ما كامل و ختم مىگردد، علم و دانش را از ما بياموزيد، سوگند به خداوندى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، علم خدا در نزد هيچكس جز ما نيست و آنچه در نزد خداست جز به وسيله ما درك نخواهد شد.»(38)
امام باقر (ع) با افراد و سران گروه هاى مخالف و معاند بسيارى مناظره و مباحثه و گفت و گو داشتهاند كه گوشهاى از اين مباحثات و گفت و گوها با افراد ذيل بوده است:
1 - هشام بن عبدالملك (دهمين طاغوت اموى)؛
2 - عكرمه (يكى از عالمان دربارى)؛
3 - عمرو بن عبيد (از اساتيد معروف بصره)؛
4 - عبداللّه بن معمر ليثى؛
5 - طاووس يمانى (يكى از پارسايان و عارف مسلكان و شخصيتهاى برجسته عصر امام سجاد - عليه السلام -)؛
6 - قتاده، فقيه اهل بصره؛
7 - حسن بصرى (رهبر يكى از گروههاى فكرى)؛
8 - ابو حنيفه (از گروه مرجئه)؛
9 - نافع بن ازرق (رهبر گروه ازارقه از خوارج)؛
10 - عبدالله بن نافع (يكى از خوارج).
در اين مجال كوتاه به بيان چند نمونه از اين مناظرات مىپردازيم:
مناظره با اسقف مسيحيان
هشام در سال 106 ه . ق. امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) را به شام احضار نمود. دربار هشام براى ابراز عظمت علمى پيشواى پنجم، محيط مساعدى نبود، ولى از حسن اتفاق، پيش از آنكه امام شهر دمشق را ترك كنند، فرصت بسيار مناسبى پيش آمد كه وى براى بيدار ساختن افكار مردم و معرفى عظمت و مقام علمى خود، به خوبى از آن استفاده نمود و افكار عمومى شام را منقلب ساخت.
ماجرا از اين قرار بود: هشام، دستآويز مهمى براى جسارت بيشتر به پيشگاه امام پنجم (ع) در دست نداشت، ناگزير با مراجعت امام پنجم (ع) به مدينه موافقت كرد. هنگامى كه امام (ع) همراه فرزند گرامى خود از قصر خلافت خارج شدند، در انتهاى ميدان مقابل قصر با جمعيت انبوهى روبرو گرديدند كه همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جويا شد. گفتند: اينها كشيشان و راهبان مسيحى هستند كه در مجمع بزرگ ساليانه خود گرد آمدهاند و طبق برنامه همه ساله منتظر اسقف بزرگ مىباشند تا مشكلات علمى خود را از او بپرسند. امام (ع) به ميان جمعيت تشريف برد و به طور ناشناس در آن مجمع بزرگ شركت فرمود. اين خبر به هشام گزارش داده شد. وى افرادى را مأمور كرد تا در انجمن مزبور شركت نموده و از نزديك ناظر مناظره باشند.
طولى نكشيد كه اسقف بزرگ مسيحيان كه فوق العاده پير و سالخورده بود، وارد شد و با شكوه و احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت. آنگاه نگاهى به جمعيت انداخت، سيماى امام محمد باقر (ع) توجه وى را به خود جلب نمود، رو به امام كرد و پرسيد:
از ما مسيحيان هستيد يا از مسلمانان؟ امام پاسخ دادند: از مسلمانان.
اسقف پرسيد: از دانشمندان آنان هستيد يا افراد نادان؟ امام در جواب فرمودند: از افراد نادان نيستم.
بزرگ مسيحيان سؤال كرد: اول من سؤال كنم يا شما مىپرسيد؟ حضرت فرمودند: اگر مايليد شما سؤال كنيد.
اسقف پرسيد: به چه دليل شما مسلمانان ادعا مىكنيد كه اهل بهشت غذا مىخورند و مى آشامند، ولى مدفوعى ندارند؟ آيا براى اين موضوع، نمونه و نظير روشنى در اين جهان وجود دارد؟
حضرت فرمودند: بلى، نمونه روشن آن در اين جهان، جنين است كه در رحم مادر تغذيه مىكند، ولى مدفوعى ندارد!
كشيش مسيحيان با تعجب پرسيد: عجب! پس شما گفتيد از دانشمندان نيستيد؟! امام فرمودند: من چنين نگفتم، بلكه گفتم از افراد نادان نيستم!
اسقف فكرى كرد و گفت: سؤال ديگرى دارم. به چه دليل عقيده داريد كه ميوهها و نعمتهاى بهشتى كم نمىشود و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقى بوده، كاهش پيدا نمىكند؟ آيا نمونه روشنى از پديدههاى اين جهان مىتوان براى اين موضوع ذكر كرد؟
امام فرمودند: آرى، نمونه روشن آن در عالم محسوسات، آتش است. شما اگر از شعله چراغى صدها چراغ روشن كنيد، شعله چراغ اول به جاى خود باقى است و از آن به هيچ وجه كاسته نمىشود!
اسقف هر سؤال مشكلى كه به نظرش مىرسيد، از امام (ع) پرسيد و جواب قانع كننده شنيد و چون خود را عاجز يافت، به شدت ناراحت و عصبانى شد و گفت: «مردم! دانشمند والا مقامى را كه مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بيشتر است، به اينجا آورده ايد تا مرا رسوا سازد و مسلمانان بدانند پيشوايان آنان از ما برتر و داناترند؟! به خدا سوگند، ديگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال ديگر زنده مانم، مرا در ميان خود نخواهيد ديد!» اين را گفت و از جا برخاست و بيرون رفت.(39)
شاه حسين مطهرى فرد
__________________________
1) عبدالله مامقانى، تنقيح المقال فى علم الرجال، ج 1، ص 188.
2) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 208.
3) الكافى، ج 1، ص 469.
4) الكافى، ج 1، ص 469؛ بحارالانوار، ج 46، ص 212 - 219.
5) ابن عماد، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، ج 1، ص 149.
6) بحارالانوار، ج 46، ص 212 - 219.
7) وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، ج 2، ص 440.
8) حجر (15) آيه 75.
9) سيدمحسن امين، سيره معصومان، ترجمه على حجتىكرمانى، ص 27.
10) حسين عمادزاده، چهارده معصوم، ص 834.
11) ارشاد شيخ مفيد، ص 244.
12) حسين عمادزاده، چهارده معصوم، ص 843.
13) براى آگاهى بيشتر به كتاب نهج البلاغه مراجعه كنيد.
14) جواد رفيعى و محمدرضا آقايى، آموزههايى از نهج البلاغه، ص 23.
15) مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 62.
16) همان، ص 63.
17) گروه نويسندگان مؤسسه البلاغ، سرچشمههاى نور (حضرت امام باقر عليه السلام)، ترجمه واحد تدوين و ترجمه، ص 65.
18) جواد قيومىاصفهانى، صحيفه امام باقر (ع)، ص 10.
19) مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان، ص 307؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 194.
20) الفصول المهمه، ص 212.
21) الكافى، ج 2، ص 499.
22) روضة الواعظين، ج 2، ص 333.
23) ارشاد شيخ مفيد، ج 2، باب فضائل امام محمد بن على الباقر (ع)، ص 161؛ بحارالانوار، ج 46، ص 287.
24) الكافى، ج 6، ص 446؛ بحارالانوار، ج 46، ص 292.
25) اعيان الشيعه، ج 1، ص 65.
26) سيرة الائمة اثنى عشر، ج 2، ص 191.
27) سيرة الاعلام النبأ، ج 4، ص 402.
28) تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 2.
29) همان، ص 7.
30) تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 305.
31) بصائر الدّرجات، ص 45.
32) اصول كافى، ج 4، ص 643.
33) ابن شهرآشوب، مناقب آل على بن ابى طالب (ع)، ص 206.
34) هاشم معروف الحسنى، زندگى دوازده امام، ج 2، ص 201.
35) همان، ص 202.
36) ابن شهر آشوب، مناقب آل على بن ابى طالب ع)، ج 4، ص 189؛ به نقل از: تاريخ اسلام، ص 129 - 130.
37) همان، ص 190؛ بحارالانوار، ج 46، ص 312.
38) محمدمهدى اشتهاردى، سيره چهارده معصوم، ص 465.
39) بحارالانوار، ج 46، ص 307 - 313.