در همان عصر خود امام حسنعليهالسلام ، افراد و گروه های متعددی، به ماجرای پذیرش صلح آن حضرت با معاویه، اعتراض کرده و آن حضرت را سؤال پیچ نمودند.
امام حسنعليهالسلام نیز با کمال متانت و بزرگواری، به آن پرسش ها پاسخ های لازم را دادند، که با بکارگیری دقت کافی در آن پاسخها، دلایل پذیرش صلح با معاویه، توسط آن حضرت، به خوبی آشکار می گردد.
خلاصه و چکیده ی بخشی از پاسخهای حضرت امام حسنعليهالسلام ، در این رابطه، به قرار ذیل است:
۱- من، یار و یاور نداشتم.
۲- یاران من، پراکنده و دارای عقاید گوناگون هستند(۹۰) .
۳- اراده ی خداوند، هر روز شکل مخصوصی (غیر از روز قبل) دارد (اکنون، شکل مبارزه باید به گونه ی دیگری باشد)(۹۱) .
۴- من، به خاطر حفظ خون مسلمانان صلح کردم. اگر من، چنین (صلح) نمی کردم، یک نفر از شیعیان ما، در روی زمین باقی نمی ماند(۹۲) .
۵- داستان صلح من (با معاویه)، همچون داستان خضر و موسیعليهمالسلام است، که خضرعليهالسلام کشتی را سوراخ کرد، تا آن (کشتی) به دست صاحبانش برسد، و گرنه طاغوتیان، آن (کشتی) را تصرف می کردند.
موسیعليهالسلام ، چون از راز موضوع، بی خبر بود، از کار خضرعليهالسلام ، خشمگین شد، ولی وقتی که به راز کار خضرعليهالسلام پی برد، آن را پسندید(۹۳) .
امام حسنعليهالسلام ، پس از ذکر داستان خضرعليهالسلام ، فرمود: شما نیز، به خاطر ناآگاهی به راز صلح (من با معاویه)، بر من خشمگین شده اید و اگر شما راز آن را می دانستید، آن را می پسندید(۹۴) .
۶- از عقل و خرد، به دور است که چیزی (جنگی) را که شما آماده ی آن نیستید، به شما تحمیل کنم(۹۵) (اشاره است به اینکه شما، در جنگ با معاویه، به خاطر طول کشیدن جنگ صفین، خسته و بیزار شده و دیگر طاقت جنگیدن ندارید).
۷- صلح من، همانند صلح پیامبر خداصلىاللهعليهوآله با کافرانی همچون «بنی ضمرة»، «بنی اشجع»، و «مشرکان مکه»، در «صلح حدیبیه» بود.
آنانکه، پیامبر خداصلىاللهعليهوآله با آنها صلح کرد، کافر (بر اساس تنزیل ظاهر قرآن) بودند. معاویه و اصحابش، که من با آنها صلح نمودم، کافر (بر اساس تأویل - باطن قرآن -) هستند.
۸- وای بر شما! شما، نمی دانید که من چه کرده ام! سوگند به خدا! پذیرش صلح (با معاویه از جانب) من، برای شیعیانم از آنچه که خورشید بر آن می تابد و غروب می کند، بهتر است!(۹۶) (۹۷) .
دلایل پذیرش صلح نامه
- بازدید: 549