حیات ابوطالب (علیه السلام)

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

ابوطالب 75 سال قبل از بعثت رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم ، در خاندانی بزرگ و شرافتمند و در خانه عبدالمطلّب چشم به جهان گشود. نامش را «عبد مناف» گذاشتند که بعدها نظر به این که فرزند اولش «طالب» بود، او را به کنیه «ابوطالب» خواندند. او در میان فرزندان عبدالمطّلب از امتیازات خاصی برخوردار بود و از این رو وصی و جانشین مخصوص پدر شد. وی در میان مردم نیز از شخصیت معنوی و اجتماعی والایی برخوردار بود.
آینه تمام نمای پدر
شرافت نسب و عظمت شخصیت و پرهیزکاری و پاک‏دامنی ابوطالب بر هیچ کس پوشیده نیست. او سیاست‏مدار، و در عین حال پرهیزکار بود و از شعر و شاعری بهره کامل داشت. وی چنان صفات کمال و امتیازات معنوی پدر را به ارث برده بود که گویا عبدالمطّلبِ دیگری است. او همچون پدر در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم بر می‏داشت و وظایفش را به نیکوترین وجه انجام می‏داد.
خدمات اجتماعی
ابوطالب، رئیس قبیله بنی‏هاشم، مرد پاک‏دل و بلندهمّتی بود. خانه وی پناهگاهِ افتادگان، درماندگان و یتیمان بود. وی همواره مدافع انسان‏های بی‏دفاع بود و همچون پدرش عبدالمطّلب به دردهای اجتماعی توجّه داشت و از ضعیفان در حد توان حمایت می‏کرد.
علاوه بر ریاست مکه و برخی از مناصب کعبه در میان مردم نیز جایگاه و منزلت بس خطیریی داشت. همیشه در صدد رفع مشکلات مردم بر می‏آمد و برای برقراری امنیت و حفظ آرامش و رفاه اجتماعی مردم تلاش می‏کرد. وقتی پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به پیامبری مبعوث شد او حامی و پاسدار پیامبر و آیین او بود. در مسیر خدمت به اسلام نه تنها از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دفاع می‏کرد، بلکه همواره به تشویق جوانان و بزرگان مکّه و خاندان هاشم برای پیوستن به اسلام مشغول بود. در آن ایام اگر کسی آیین احمدی را می‏پذیرفت ابوطالب از شنیدن این خبر بسیار شادمان می‏شد.
نگهداری از پیامبر
نقل می‏کنند عبدالمطّلب، بزرگ خاندان، در بستر مرگ به فرزندانش می‏نگریست و می‏اندیشید که کدامین فرزندش برای نگهداری از محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شایسته است سؤال کرد: کدام یک از شما سرپرستی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را برعهده می‏گیرید؟ وقتی از ابوطالب ـ که مورد اطمینان پدر بود ـ جواب مثبت شنید که: «او را به من واگذارید تا به پرستاری از او مشغول شوم»، با شادمانی زیادی گفت: ای ابوطالب، بعد از خودم کسی را به تو می‏سپارم که یگانه روزگار و بی‏همتاست.
بزرگ مدافع پیامبر
روزی سران قریش به طور دسته جمعی به حضور ابوطالب آمدند و در مورد برادرزاده‏اش به او گفتند: تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری. قبلاً به تو گفتیم که برادرزاده خود را از تبلیغ آیین جدید باز دار ولی اعتنا نکردی. اکنون جام صبر ما لب‏ریز گشته و دیگر ما را بیش از این بردباری نیست که ببینیم کسی به خدایان ما بد بگوید و ما را بی‏خرد بداند. بر تو فرض است که او را از هرگونه فعّالیّت باز داری وگرنه با او و تو مبارزه می‏کنیم.
وقتی ابوطالب پیام سران قریش را به رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رساند، آن حضرت در جواب فرمود: «عموجان به خدا سوگند، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، هرگز از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود دست بر نمی‏دارم».
این بیان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چنان اثر عجیبی در دل رئیس مکّه نهاد که بدون اختیار و به رغم تمام خطرهایی که در کمین او بود، به برادرزاده خود گفت: «به خدا سوگند، دست از حمایت تو بر نمی‏دارم. مأموریت خود را به پایان برسان».
تحمل مشقّات در راه اسلام
تلاش‏های ارزشمند ابوطالب، به خوبی بیانگر اسلام و ایمان خالص او در برابر رسالت است.
بیشترین رنج‏ها و مرارت‏های وی با بعثت همراه بود؛ بزرگ خاندان قریش در حمایت از رسول خدا، با سرسخت‏ترین و کینه‏توزترین دشمنان درگیر شد و موقعیّت و مقام و قدرت خویش را در حفاظت از رسول خدا و رویارویی با مشرکان به خطر انداخت. مقاومت شدید ابوطالب در برابر مشرکان، مخصوصا در سه سال محاصره و تحریم اقتصادی در شعب ابی‏طالب، خود گواه همین حقیقت است.
ایمان ابوطالب
با مطالعه زندگی درخشان ابوطالب در کتاب‏های اصیل اسلامی، برای هر انسان با انصاف و آگاهی روشن خواهد شد که ابوطالب مؤمن بود و اسلام در زوایای وجودش استقرار یافته بود. ولی طمعِ پول و مقام در طول تاریخ، دست‏های مرموز و جنایت‏کار را بر آن داشت که این صفحه پرنور از حیات آن بزرگوار را بپوشانند و این حقیقت را در پس پرده‏های تاریکی فرو برند.
انگیزه این دست‏های ناپاک و دل‏های بدطینت برهیچ صاحب حقّی پوشیده نیست. سیاست‏مداران بدسرشت برای مخدوش کردن شخصیت والای امام امیرالمؤمنین علی ابن ابی‏طالب علیه‏السلام به هر عملی دست می‏زدند. از جمله کردارهای ناشایست آنها تخریب شخصیت پدر بزرگوار امام علی علیه‏السلام بود. آنها دانسته به آن حضرت نسبت‏های ناروا می‏دادند و ایمان او را انکار می‏کردند.
دلایل ایمان ابوطالب
خدمات ارزشمند ابوطالب در ده سال آخر عمر، خود گواه محکمی بر ایمان استوار او است. طرز رفتار او با پیامبر و نحوه فداکاری و دفاع او از پیامبر، دلیل ایمان و تسلیم او در برابر اسلام است. ایمان او نسبت به ساحت قدس رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به قدری استوار و پولادین بود که حاضر بود تمام فرزندان وی کشته شوند ولی به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آسیبی نرسد. هم‏چنین سروده‏های وی بر ایمان و اخلاص او کاملاً گواهی می‏دهد. در سرتاسر اشعار ابوطالب که به سبب روانیِ بیان و معانی بلند دهان به دهان می‏گشت حمایت از رسول خدا و دفاع از اسلام مشهود است. آن بزرگوار در یکی از قصایدش می‏گوید: «با تیغ‏های برهنه‏ای که چون آذرخش می‏درخشد از فرستاده خداوند حمایت می‏کنم. چونان عمویی با عاطفه پشتیبان رسول خدایم».
غروب جان‏گداز
ابوطالب، حامی و پشتیبان دل‏سوز رسول خدا، آرام آرام به سوی سفر جاودانه خویش نزدیک شد؛ همو که تقیّه خداپسندانه و مماشات عالمانه‏اش با سران قریش نگهبان و نگه‏دار دین محمّدی بود. پس از گذراندن 85 سال عمر پربرکت خویش در راه دفاع از پیامبر و اسلام، در سال دهم بعثت در مکّه از دنیا رفت. مرقد مطهر ابوطالب در قبرستان «حجون» در مکّه قرار دارد که امروز به نام «قبرستان معلّی» و «قبرستان ابوطالب» نیز معروف است. قبرهای شریف عبدالمطّلب و ابوطالب و حضرت خدیجه علیهاالسلام ، در کنار هم قرار دارند.
پیامدهای بعد از غروب
وفات ابوطالب برای رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بسیار گران تمام شد، به حدّی که پیامبر آن سال را سال اندوه نامید. از طرف دیگر این پیشامد، زمینه را برای قریش و مشرکان در آزار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فراهم ساخت. هم‏چنین این مصیبت جان‏گداز اثر ناگواری در روحیه مسلمانان بی‏پناه نهاد. شدت تأثیر این حادثه در آن لحظه حسّاس با هیچ مقیاسی قابل سنجش نبود؛ زیرا رشد هر اندیشه نو در سایه دو عامل است: آزادی بیان و قدرت دفاعی که از حملات ناجوان‏مردانه دشمن جلوگیری کند. اتّفاقا در لحظه‏ای که مسلمانان از آزادی بیان برخوردار شدند، عامل دوم را از دست دادند؛ یکی از بزرگ‏ترین مدافعان اسلام از میان آنان رخت بر بست و رخ در نقاب خاک کشید.
در آن روز پیامبر گرامی اسلام حامی و مدافعی را از دست داد که از سن هشت سالگی تا آن روز که پنجاه سال از عمر مبارکشان می‏گذشت، حفاظت و حراست او را بر عهده داشت و پروانه‏وار گرد شمع وجود او می‏گشت و او را بر خود و فرزندانش مقدّم می‏داشت.
دیدگاه پیامبر در مورد ابوطالب
وقتی حضرت علی علیه‏السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر داد، سخت گریست و به حضرت علی علیه‏السلام دستور غسل دادن و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برایش طلب پاداش و مغفرت نمود و آن سال را سال اندوه نامید. هنگامی که جنازه ابوطالب را آوردند فرمود: «عموجان، از یتیم سرپرستی کردی، کوچک را تربیت نمودی، بزرگ را یاری کردی. خداوند بهترین پاداش را از ناحیه من به تو عنایت کند».
در جای دیگر پیامبر در مورد ابوطالب می‏فرماید: «ابوطالب ایمانش را پنهان داشت و خداوند به پاس این بردباری پاداشش را دو برابر مرحمت فرمود».
دیدگاه ائمه اطهار علیه‏السلام در مورد ایمان ابوطالب
در روایاتی که از اهل بیت علیهم‏السلام وارد شده، بر ایمان ابوطالب تأکید شده است.
امام رضا علیه‏السلام در پاسخ کسی که گفته بود: من به اسلام ابوطالب شک دارم، پس از قرائت آیه‏های 115 و 116 سوره نساء فرمود: «اگر به ایمان ابوطالب، اعتراف نکنی، بازگشت تو به سوی آتش دوزخ است».
امام صادق علیه‏السلام هم در مورد ایمان ابوطالب می‏فرماید: «همانا ابوطالب از رفقای پیامبران، صدّیقان و شهیدان و صالحان است و اینها رفیقان نیکی هستند».
در محضر امام سجاد از ایمان ابوطالب سؤال شد. آن حضرت فرمود: «عجبا! خداوند رسولش را از ادامه ازدواج زن با ایمان با کافر نهی فرموده است. فاطمه بنت اسد از پیشگامان به اسلام بود و تا آخر عمر ابوطالب در همسری او باقی ماند».
دیدگاه اندیشمندان مسلمان درباره ایمان ابوطالب
علامه مجلسی رحمه‏الله درباره ایمان حضرت ابوطالب می‏نویسد: «همه شیعیان به اتّفاق رأی به اسلام و ایمان ابوطالب اعتقاد دارند و معتقدند که او در آغاز بعثت، به پیامبری پیامبر ایمان داشت و هرگز بتی را نپرستیده بلکه او از اوصیای ابراهیم علیه‏السلام بود».
علامه طبرسی
علامه طبرسی درباره ایمان ابوطالب علیه‏السلام می‏گوید: «ثابت شده که اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر ایمان ابوطالب اتّفاق و اجتماع دارند».
شیخ مفید در کتاب اوائل المقامات می‏فرماید: «شیعیان بر این که ابوطالب مؤمن از دنیا رفت و آمنه بنت وهب، مادر پیامبر، بر آیین توحید بود، اتفاق نظر کامل دارند».
سیدبن طاووس رحمه‏الله در کتاب طرائف می‏نویسد: «به درستی که من علمای شیعه را بر ایمان ابوطالب هم داستان یافتم».
دیدگاه اهل تسنّن در مورد ایمان ابوطالب
ابن ابی الحدید دانشمند معروف اهل تسنّن می‏نویسد: «همه شیعیان و اکثر زیدیّه معتقدند که ابوطالب مسلمان از دنیا رفت. بعضی از بزرگان ما مانند شیخ ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی همین اعتقاد را دارند، ولی اکثر علمای حدیث از اهل تسنّن گویند که او با اعتقاد به دین قومش از دنیا رفت و بعضی گویند او در حالی که اعتقاد به دین پدرش عبدالمطّلب داشت از دنیا رفت».
ابن ابی الحدید در پاسخ یکی از کسانی که کتابی به نام اسلام ابوطالب نوشت و از وی خواست تا بر آن کتاب صحّه بگذارد نوشت: «من می‏دانم که اگر ابوطالب نبود، هیچ یک از پایه‏های دین پابرجا نمی‏ماند و نیز می‏دانم که او بر گردن هر مسلمانی تا روز قیامت حق دارد و حق‏شناسی و قدردانی از طرف‏دار حقّ، واجب است».
وی روی کتاب این اشعار را نوشت:
«اگر ابوطالب و پسرش علی علیه‏السلام نبودند، ستون دین اسلام برپا نمی‏شد. آنها هر دو قیام کردند.
ابوطالب در مکه پناه دهنده و حامی دین بود و علی علیه‏السلام در مدینه کبوتر دین را به پرواز در آورد.
خدا به ابوطالب خیر دهد که آغازگر راه هدایت بود و نیز به علی علیه‏السلام خیر دهد که تکمیل کننده ارزش‏های هدایت بود.
بیهوده‏گویی نادان و ندیده گرفتن کرامات آن بزرگوار به شکوه ابوطالب، لطمه نخواهد زد. چنان که اگر کسی روشنی صبح را تاریکی پندارد، به روز ضرری نخواهد رساند».
جعفر بن حسن شافعی، مفتی اعظم شافعی‏ها در مدینه، می‏گوید: «اخبار متواتر بیانگر آن است که ابوطالب، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را دوست داشت و او را در تبلیغ اسلام، یاری می‏نمود و تصدیق می‏کرد و فرزندانش مانند جعفر و [حضرت] علی علیه‏السلام را به پیروی از او و یاری او فرمان می‏داد. همه این اخبار صراحت دارند که سراسر قلب ابوطالب، پر از ایمان به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود».
وصیت
ابوطالب هنگام وفات همه بزرگان قریش و فرزندان عبدالمطّلب را فرا خواند و خطاب به آنان گفت:
«شما را به یاری محمّد وصیّت می‏کنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و واجد همه خصائلی است که من به شما سفارش کرده‏ام. دینی را که تبلیغ می‏کند، دل می‏پذیرد، مگر آن که قساوت و دشمنی مانع پذیرفتن آن شود...
پس ای گروه قریش، او را دوست بدارید و در جنگ‏ها از او حمایت کنید. به خدا قسم، هرکه او را بپذیرد، رستگار و هر که به تعلیمات او تن دهد سعادتمند می‏گردد».