سکوت مردم

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 این که مردم مدینه پس از شنیدن سخنان بانو فاطمه زهرا علیه السلام از آن حضرت حمایت نکردند ، واقعیت ندارد و چنان که عزالدین ابو حامد معتزلی نوشته است ، در همان جلسه نزدیک بود انقلابی بر پا شود ، اما با اشاره علی علیه السلام ،انصار سکوت اختیار کردند.زیرا علی علیه السلام دوست نداشت این مسئله ،زمینه ساز تفرقه و آشوب گردد.(560)
به فرض که مردم به خلیفه اعتراض نکرده باشند ، هیچ تاریخ نویسی نیز نگفته است که مردم به دختر رسول خدا - به بهانه بی پایگی ادعای او - اعتراضی کرده باشند. بنابراین ، ترک اعتراض مردم دلیل پذیرش گفته خلیفه نمی باشد. افزون بر این که مردم در آن روزها بر انجام فجایع بزرگ تر سکوت اختیار کردند. از آنها توقع بیش از این نمی توان داشت. به خصوص که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیروان اندک ایشان قدرتی نداشتند تا بتوانند به مقاومت و خیزشی دست زنند.سکوت در مقابل آن که حکومت و قدرت در دست اوست نشانه رضایت نیست.
جاحظ در بیان علت سکوت مردم می نویسد :
آنان در استدلال خود با فاطمه ، قرآن را به صورت ظاهر منکر نشدند و دستورهای پیامبر را انکار نکردند، جز این که پس از اقرار به حکم میراث ، مدعی وجود روایتی از پیامبر شدند که از نظر عملی و عرفی محال نبود.
عامل موثر دیگر این که ابوبکر و عمر چندان از بیت المال استفاده نمی کردند. بنابراین ، مردم می پنداشتند اگر خلیفه بر تصاحب اموال کسی اصرار ورزد ،بدان مقصود نیست که اموال شخصی خود را افزوده سازد. مردم دوست دارند زمامدارشان در ازدیاد اموال ،بر آنها سخت نگیرد و اگر مالیاتی از ایشان می ستاند به مصرف شخصی خود نرساند. با در نظر گرفتن همین موضوع بود که مردم بر عثمان شوریدند ، در حالی که دو خلیفه پیش از او ، اگر چند برابر کارهای ناراوی عثمان را انجام می دادند از آن جا که در جمع آوری اموال برای خود نمی کوشیدند مردم کمترین واکنشی از خود نشان نمی دادند.(561)

560) شرح نهج البلاغة ،ج 16 ، ص 215.
561) همان ص 266 و 267 به نقل از الشافی ص 233 و 234