استناد به قرآن در سيره امامان(ع)(2)

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

غلامرضا گلي زواره
7. امام موسي كاظم عليه السلام
روزي پيشواي هفتم به يكي از كاخ هاي مجلّل هارون الرّشيد، در بغداد رفت. هارون با نِخوت و غرور پرسيد: اين قصر از آنِ كيست؟ و هدفش اين بود كه اين قدرت و شكوه ظاهري را به رُخ امام بكشد. حضرت بدون اين كه كوچك ترين اهميتي به سراي پر زرق و برق او بدهد، با كمال صراحت فرمود: اين خانه، مأواي فاسقان است، همان كساني كه خداوند درباره آنان مي فرمايد:

«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِ ّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بِهَا...»(1)

، هارون از اين پاسخ عصباني گرديد و در حالي كه خشم خود را به سختي پنهان مي كرد، با التهاب پرسيد: پس اين مكان از كيست؟ امام بي درنگ فرمود: (در حقيقت) اين خانه از آن پيروان ماست كه ديگران با زور و قدرت تصاحب نموده اند.(2)
هارون آشكارا بر انتساب به رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم تكيه مي كرد و چون در مدينه به مرقد پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم رسيد، گفت: درود بر تو اي فرستاده خدا و اي پسر عمو!
در اين موقع امام كاظم عليه السلام كه از مقصد وي آگاهي داشت، نزديك قبر جدّش رفت و با صداي بلند گفت: درود بر تو اي پيامبر خدا! و اي پدر!
هارون از اين سخن به حدّي ناراحت شد كه رنگ از چهره اش پريد و بي اختيار گفت: واقعاً اين افتخاري است! سپس از موسي بن جعفر پرسيد: چگونه ادّعا مي كنيد فرزند پيامبريد در حالي كه فرزند علي هستيد. زيرا هركس به جدّ پدري خود منسوب مي شود نه جدّ مادريّ!
امام در پاسخ وي اين آيه را قرائت نمود:

«وَوَهَبْنَا لَهُ و إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ ي دَاوُودَ وَسُلَيْمَنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَي وَ هَرُونَ وَكَذَ لِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَي وَعِيسَي وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّلِحِينَ»(3)؛

آنگاه امام افزود: در اين آيه، «عيسي» از فرزندان پيامبران بزرگ پيشين شمرده شده است، در صورتي كه او پدر نداشت و تنها از طريق مادرش، مريم، نسب به پيامبران مي رساند. ما نيز به واسطه مادرمان فاطمه، فرزند پيامبريم. هارون در برابر اين استدلال و استناد قرآني سكوت كرد.(4)
امام كاظم عليه السلام به هارون فرمود: دين همه اش حساب است. اگر غير از اين بود، خداوند از بندگانش حساب نمي خواست. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: « وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَي بِنَا حَسِبِينَ»(5)؛ و اگر عملي به سنگيني خردلي هم باشد، به حسابش مي آوريم كه ما حساب كردن را بسنده ايم.(6)
علي بن يقطين مي گويد: مهدي عباسي از امام كاظم عليه السلام پرسيد: آيا در كتاب خدا دليلي براي حرمت شراب خواري آمده است؟ زيرا مردم نهي آن را ديده اند، اما حرمت آن را نمي دانند. امام فرمود: بلي، در كتاب خدا حرام است. مهدي گفت: كجاي قرآن است؟ فرمود: آنجا كه مي فرمايد: «إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَابَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ»(7)؛ منظور از «ماظهر» زناي علني است و «مابطن» ازدواج با محارم و «الاثم» شراب خواري است. همچنان كه در جاي ديگر مي فرمايد: «يَسَْلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَآ إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَفِعُ لِلنَّاسِ»(8)، مهدي عباسي به علي بن يقطين گفت: سوگند به خدا! كه اين فتواي هاشميّين است.(9)
8. امام رضاعليه السلام
امام رضاعليه السلام در مجلس مأمون در مناظره با علماي عراق و خراسان، فرمود: عترت همان آل رسول هستند. علما عرض كردند: بر طبق خبري معروف، «آل محمّد» امّت اويند. امام پرسيد: آيا صدقه بر آل رسول حرام است يا حلال؟ گفتند: حرام است. امام فرمود: بر امّت چطور؟ پاسخ دادند: حلال است. حضرت رضاعليه السلام فرمود: اين است تفاوت ميان آل و امّت و چه شده است كه شما از قرآن اعراض نموده ايد، مگر قومي اسراف كاريد؟ مگر نمي دانيد روايت در ظاهر خود در مورد برگزيدگان هدايت يافته است و سايرين از آن بي بهره اند؟ علما گفتند: يا اباالحسن! اين نكته از كجا ثابت مي شود؟ امام فرمود: خداوند در قرآن مي فرمايد:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَ هِيمَ وَ جَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتَبَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَسِقُونَ»(10)،

پس وراثت و نبوّت براي هدايت يافته هاست نه فاسقان، چنانكه حضرت نوح از خدا خواست كه فرزندش را نجات دهد و افزود: او از اهل من است، خطاب رسيد: «لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ و عَمَلٌ غَيْرُ صَلِحٍ»(11) - (12)
فردي كه مرتكب دزدي شده بود، توسّط مأمون احضار گرديد. آن مرد كه آثار زهد و عبادت در سيما و قيافه اش آشكار بود، در توجيه علّت دزدي خود، خطاب به مأمون گفت: اين كار را من از روي ناچاري انجام دادم. زيرا سهم مرا از خمس و غنيمت ندادي! و بعد آياتي در اين باره براي مأمون خواند. خليفه گفت: اين حرف ها مانع اجراي حدّ در خصوص تو نخواهد شد. مجرم گفت: چگونه مي خواهي دست مرا قطع كني در حالي كه خودت هم خلاف مرتكب شده اي و حقّ خاندان پيامبر را نمي دهي و حقوق امثال مرا هم ضايع مي كني؟! مأمون به امام رضاعليه السلام عرض كرد: درباره اين مرد چه مي فرماييد؟ امام فرمود: خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: «فَلِلَّهِ الحُجَّةُ البالغة»(13)؛ از براي خداست استدلال رسا و استوار. اين حجّت، همان استدلال است كه اگر به جاهلي هم برسد، آن را در مي يابد، چنانكه اهل علم هم متوجه آن مي گردند، دنيا و آخرت بر استدلال بنيان نهاده شده است. اين مرد برايت خوب برهاني آورد.
مأمون دستور داد وي را آزاد كردند و از مردم كناره گرفت و در پي از ميان برداشتن حضرت امام رضاعليه السلام گرديد.(14)
فردي نصراني را كه فجوري مرتكب شده بود، نزد مأمون آوردند. مجرم چون وضع را به ضرر خود ديد، از خوف قتل، مسلمان شد. مأمون به خشم آمد؛ از امام رضاعليه السلام پرسيد: حكم اين شخص چيست؟ امام فرمود: او در حالي اسلام آورده است كه شدت و بأس را مشاهده كرده است و از اين جهت پذيرفته نيست و بايد كشته شود. خداوند در قرآن مي فرمايد:

«فَلَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا قَالُواْ ءَامَنَّا بِاللهِ وَحْدَهُ و وَ كَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ ي مُشْرِكِينَ* فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَنُهُمْ لَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا سُنَّتَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ ي وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْكَفِرُونَ»(15)؛

چون عذاب ما را مشاهده كردند، گفتند: به خداي يكتا ايمان آورديم و به آن چيزهايي كه شريك خدا قرارداده بوديم، كافر شديم. اما بدان هنگام كه عذاب ما را ديدند، ديگر ايمانشان برايشان سودي نبخشيد. اين، سنّت خداست در رفتار با بندگانش و كافران در آن روز ضرر كردند.(16)
9. امام جوادعليه السلام
امام جوادعليه السلام مي فرمود: هركه را برادري و اخوّت او براي غير خداي متعال باشد، او به عداوت روي آورده است و اين است قول خداي بزرگ: «الْأَخِلَّآءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»(17)؛ در آن روز دوستان، غير از پرهيزگاران، دشمن يكديگرند.(18)
متوكّل عبّاسي نذر كرد اگر حق تعالي او را در كسالتي كه داشت، سلامتي ببخشد، به مال بسياري تصدّق كند، چون صحّت يافت، از فقها استفتاء كرد، هريك چيزي گفتند و چون از امام جوادعليه السلام سؤال كرد، فرمود: اگر نيّت دينار يا درهم كرده بودي پس تصدّق كن هشتاد دينار يا درهم. فقها گفتند: ما اين را در كتاب و سنّت نديده ايم. امام فرمود: در قرآن آمده است: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ»(19)؛ خدا شما را در بسياري از جاي ها (غزوات) ياري كرد. پس وقتي بررسي كردند، ديدند تعداد غزوات رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم هشتاد مورد بوده است.(20)
شخصي به سرقت اعتراف كرد و مقرّر گرديد او مجازات شود. فقها، بر اين عقيده بودند كه دست سارق از مچ يا آرنج قطع شود، وقتي نظر امام جوادعليه السلام را پرسيدند، فرمود: اين ها در اشتباه هستند. زيرا فقط انگشتان دست دزد بايد بريده شود و بقيه دست باقي بماند. معتصم گفت: به چه دليل؟ امام پاسخ داد: زيرا رسول خدا فرموده اند: سجده بر هفت عضو بدن تحقّق مي پذيرد؛ پيشاني، دو كف دست، دو سر زانو، انگشتان بزرگ پا و اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع گردد، دستي برايش نمي ماند تا سجده به جاي آورد. زيرا خداوند متعال مي فرمايد: «وَ أَنَّ المَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ الله أَحَداً»(21)؛ سجده گاهها (هفت عضو مذكور)، از آنِ خداست، پس هيچ كس را همراه خدا مخوانيد. بنابراين آنچه براي خداست، قطع نمي شود. معتصم طبق نظر امام عمل كرد و حضّار، شرمنده شدند.(22)
قاسم بن عبدالرحمن مي گويد: زيدي مذهب بودم و روزي به بغداد گذارم افتاد كه ديدم مردم در نگراني به سر مي برند و برخي ايستاده اند. پرسيدم: چه خبر است؟ گفتند: فرزند امام رضاعليه السلام مي آيد. با خود گفتم: مي ايستم و او را مشاهده مي كنم. ناگاه ديدم كه آن حضرت، سوار بر استر، آمد. در دل خود گذرانيدم: از رحمت خدا دور باشند گروه اماميه كه چگونه باور دارند خداوند طاعت اين جوان را واجب گردانيده است؟! تا اين خيال در دلم گذشت، امام جوادعليه السلام روي به من كرد و فرمود: يا قاسم بن عبدالرحمن! «فَقَالُواْ أَبَشَرًا مِّنَّا وَ حِدًا نَّتَّبِعُهُ و إِنَّآ إِذًا لَّفِي ضَلَلٍ وَ سُعُرٍ»(23)؛ اگر از انساني همانند خود پيروي كنيم، گمراه و ديوانه باشيم.
قاسم مي افزايد: در دل خود نجوا كردم كه او ساحر است. اين بار امام روي به من نمود و فرمود: «أَءُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ»(24)؛ آيا از ميان همه ما كلام خدا به او القا شده است؟ نه، او دروغگويي خودخواه است. وقتي مشاهده كردم امام جوادعليه السلام از افكار و خيالاتم خبر مي دهد، اعتقادم كامل گشت و به امامتش اقرار نموده و اعتراف كردم كه او حجّت خدا بر خلق خدا مي باشد.(25)
10. امام هادي عليه السلام
امام هادي عليه السلام هنگام تهاجم مأموران خليفه عباسي به خانه اش، آرامش خويش را حفظ نمود و در كنار آن رفتار آرام و غير متعرّض نسبت به دستگاه ستم با تلاوت آيه
«و سَيَعْلَمُ الّذين ظَلمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»(26)؛ و ستمكاران به زودي خواهند دانست كه به چه مكاني باز مي گردند، به متوكّل و دار و دسته اش كه مصداق اين آيه بودند، هشدار داد و جهت گيري ظالمانه آنان را در برابر امامت متذكّر گرديد.(27)
شاهويه فرزند عبدالمطلّب جلاّب روايت كرده است: امام هادي عليه السلام نامه اي بدين مضمون خطاب به من نوشت: خواستار آن بودي كه جانشين پس از ابوجعفر را بشناسي و نگران اين مطالب بودي، اندوهگين مباش كه خداوند متعال مي فرمايد: «وَ مَا كَانَ اللهُ لِيُضِلَّ قَوْمَاً بَعْدَ إِذْ هَديهُمْ حَتَّي يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ»(28)؛ خداوند قومي را پس از هدايت رها نمي كند مگر آنكه آنچه را بايد از آن اجتناب كنند، برايشان بيان كند. امام در اين نامه افزوده است: و امام تو پس از من، فرزندم ابومحمد - حسن عسكري - است. آنچه بدان نياز داريد، نزد اوست و خداوند هركه را بخواهد، پيش مي اندازد و هركه را بخواهد، باز پس نگه مي دارد: «مَا نَنْسَخْ مِنْ ءَايَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَآ أَوْ مِثْلِهَآ»(29)؛ هيچ آيه اي را منسوخ نمي كنيم مگر آن كه بهتر از آن يا همانند آن را مي آوريم.
امام در پايان اين نامه مي نويسد: آنچه را كه مورد احتياج خرد بيدار و ضمير روشن بود و عقل را قانع مي ساخت، بيان كردم.(30)
11. امام حسن عسكري عليه السلام
روزي شخصي كه بر امام يازدهم گذر كرد، مشاهده نمود در كنار كودكان هم سال خود ايستاده و گريه مي كند. آن فرد پنداشت ايشان به خاطر نداشتن بازيچه اي كه در دست اطفال بود، مي گريد؛ از اين جهت، گفت: برايت بازيچه اي مي خرم تا با آن مشغول شوي. حضرت فرمود: نه، ما را براي بازي خلق نكرده اند! آن مرد حيرت نمود و گفت: پس براي چه آفريده اند؟ امام پاسخ داد: براي دانش و پرستش. آن شخص پرسيد: از كجا اين را مي گويي؟ امام فرمود: خداوند مي فرمايد: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثًا»(31)؛ آيا مي پنداريد كه شما را بيهوده آفريده ايم؟ آن مرد با شگفتي گفت: آخر تو را گناهي نيست. زيرا كودك هستي! امام هشدار داد: از من دور شو. مادرم را ديدم كه با چوب هاي بزرگ آتش مي افروخت ليكن موفّق نمي شد تا آن كه از چوب هاي كوچك استفاده كرد و من مي ترسم از آن چوب هاي كوچك جهنّم باشم.(32)
ابوهاشم جعفري مي گويد: به ياد حديثي افتادم كه يكي از اصحاب ما از اهالي مكّه برايم خوانده بود كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم اين آيه را تلاوت كرد: «اِنَّ اللهَ يَغفِرُالذُّنُوبَ جَمِيعاً»(33)؛ خداوند تمامي گناهان را مي بخشد. سپس آن مرد گفت: حتّي مشركين را هم مي بخشد. من اين سخن را نپسنديدم و در دل نهان داشتم و با خود «حديث نفس» مي كردم كه امام حسن عسكري عليه السلام روي به من نمود و اين آيه را تلاوت فرمود: «إِنَّ اللهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ ي وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِكَ لِمَنْ يَشَآءُ»...(34) - (35).
12. امام مهدي عليه السلام
وقتي امام زمان عليه السلام ديده به جهان گشود، هفت روز بعد، امام عسكري عليه السلام فرزند را در آغوش گرفت و بدو گفت: سخن بگو فرزندم! امام لب به سخن گشود، شهادتين را گفته، ولايت ائمّه عليهم السلام را يك به يك تصريح نمود و اين آيه را قرائت كرد:

 

«وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ رِثِينَ».(36)

البته امام در روز نخست تولّد هم اين امور را تكرار كرده بود.(37)
__________________________
1. اعراف / 146.
2. بحارالانوار، ج 48،ص 138؛ تفسير عياشي، ج 2، ص 30.
3. انعام / 85 و 86.
4. الارشاد، ص 298؛ كامل ابن اثير، ج 6، ص 164؛ نورالابصار، شبلنجي، ص 149.
5. انبياء / 47.
6. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 312.
7. اعراف / 33.
8. بقره / 212.
9. كافي، ج 6، ص 406.
10. حديد / 26.
11. هود / 46.
12. اين گفت و گو در باب امامت، ادامه دارد. (ر.ك: عيون اخبارالرّضا، ج 1، باب 23).
13. انعام / 149.
14. بحارالانوار، ج 49، ص 288.
15. مؤمن (غافر) / 84 و 85.
16. كشف الغمّه، ج 3، ص 142.
17. زخرف / 67.
18. كشف الغمّه، ج 3، ص 169.
19. توبه / 25.
20. كشف الغمّه، ج 3، ص 222.
21. جن / 18.
22. تفسير صافي، ج 2، ص 752؛ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 440؛ وسايل الشيعه، ج 18، ص 490.
23. قمر / 24 و25.
24. منتهي الآمال، ج 2، ص 377.
25. شعراء / 227.
26. تحليلي از تاريخ دوران دهمين خورشيد امامت، علي رفيعي، ص 94.
27. توبه / 115.
28. بقره / 106.
29. اصول كافي، ج 1، ص 328.
30. مؤمنون / 115.
31. امام حسن عسكري(ع)، باقر شريف قرشي، ترجمه سيدحسن اسلامي، ص 19.
32. زمر / 53.
33. نساء / 48.
34.امام حسن عسكري(ع)، ص 61.
35. قصص / 5.
36. تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، دكتر جاسم حسين، ترجمه سيد محمدتقي آيت اللهي، ص 121
.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page