طاغوت بی رحم، ذونواس آن گونه مسیحیان را در خندق های آتش سوزانید، ولی اینک ببینید چگونه ظالم دیگری بر او مسلط شد و تاج و تخت و لشگرش را واژگون نموده و همه تشکیلاتش را نابود ساخت.
در گیر و دار سوزاندن مسیحیان مؤمن، یک نفر از مسیحیان نجران به نام دَوس از منطقه گریخت و به سوی روم رفت، و ماجرا را به قیصر روم که مسیحی بود گزارش داد، قیصر ضمن اظهار تاسف گفت: سرزمین من به یمن دور است، من نامه ای را به پادشاه حبشه که سرزمینش نزدیک یمن است، می فرستم و از او می خواهم به شما در سرکوبی دشمن کمک کند.
او نامه ای نوشت و همان مسافر مسیحی نامه را به حبشه رساند و نامه قیصر را به نجاشی پادشاه حبشه داد، نجاشی پس از خواندن نامه سخت ناراحت شد، و از خاموشی چراغ مسیحیت در نجران، افسوس خورد، و تصمیم گرفت از ذونُواس انتقام بگیرد، لشگر انبوه و مجهزی را که از هفتاد هزار نفر تشکیل می شد به فرماندهی اریاط و اَبرهه، به جنگ با سپاه ذونواس به سوی یمن فرستاد، لشگر حبشه وارد یمن شدند و به جنگ با سپاه ذونواس پرداختند. ذونواس با اسبش به طرف دریا گریخت و خود را به دریا افکند و هلاک شد، طولی نکشید که شکست سختی به لشگر ذونواس وارد شد، و کشور یمن به دست لشگر نجاشی فتح گردید، در نتیجه کشور یمن به عنوان یکی از استان های حبشه در آمد، نجاشی اریاط را حاکم استان یمن کرد. به این ترتیب ذونواس و لشگرش تار و مار شدند.(1059)
۱۰۵۹ - اقتباس از قصص قرآن صدر بلاغى، ص ۲۸۹ - ۲۸۳، سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۵ - ۳۷.