عبدالمطلب از نزد ابرهه خارج شد و به مکه آمد، و در مکه اعلام کرد که مردم از شهر خارج گردند و به پناه کوه ها و دره های پشت کوه ها بروند، و خود را از گزند لشگر ابرهه حفظ نمایند.
آن گاه عبدالمطلب با چند نفر از قریش، کنار کعبه آمدند و به دعا و نیایش پرداختند و از درگاه خدا خواستند که دشمنان را از آسیب رسانی به کعبه باز دارد، عبدالمطلب در حالی که دستش بر حلقه در خانه کعبه بود، این اشعار را به عنوان مناجات خواند:
لا هُمَّ اءنّ العَبدَ یَمنَعُ رَحلَهُ فَامنَع حِلالَکَ - لا یَغلِبُوا بِصَلیبِهِم وَ مِحالِهِم عَدواً مِحالَک
جَرُّوا جَمِیعَ بِلادِهِم وَ الفِیلَ کَی یَسبوا عِیالَکَ - لا هُمَّ اءنّ المَرءَ یَمنَعُ رَحلَهُ فَامنَع عِیالَکَ
وَانصُر عَلی آلِ الصَّلِیبِ وَ عابِدیِهِ الیَومَ آلَکَ
یعنی: خداوندا! هر کس از خانه خود دفاع می کند، تو خانه و اهل خانه ات را حفظ کن، هرگز مباد آن روزی که صلیب مسیحیان و قدرتشان بر نیروهای تو چیره شود.
آن ها همه نیروهای خود و فیل را با خود آورده اند، تا ساکنان حرم تو را اسیر کنند.
خدایا! تو نیز از حریم خانه و خانواده ات دفاع کن و امروز ساکنان این خانه را از آل صلیب و پرستش کننده اش یاری فرما.
سپس عبدالمطلب با جمعی از قریش به یکی از دره های مکه رفت و در آن جا پناه گرفت، و به یکی از فرزندانش(1060) دستور داد تا بالای کوه ابوقُبیس برود، و ببیند چه خبر می شود؟! او گزارش داد.
۱۰۶۰ - تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۴۴، سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷.