پنجۀ خدا

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 زحمت مکش که خاک کنی بر سر این‌چنین
با بازوی بریده مزن پرپر اینچنین
با تیغ نه، تو را به امان‌نامه کشته‌اند
آری که می‌برند به کاغذ سر اینچنین
یک جفت چشم‌های تو یک جفت لشگرند
کس مثل من کجا بکشد لشگر اینجنین؟
نگذاشت تیرها که تو پاشیده‌تر شوی
حتی به هم نریخت علی‌اکبر اینچنین
بر نیزه نیز مثل فقیهان کنی مقام
عمامه‌ای نداشته پیغمبر اینچنین
شاید به معجری سر نی بسته شد سرت
آید به کار روز جدل معجر اینچنین
خواندی چه روضه‌ای که ز اسب اوفتاده‌ای؟
پایین نیامده است کس از منبر اینچنین
شاید رباب جان بدهد از خجالتش
حتی گمان نداشت علی‌اصغر اینچنین
حلق علیّ اصغر و چشمت سه شعبه خورد
آری به شعله سوخته خشک و تر اینچنین
معنی، به بال او اثر پنجۀ خداست
جعفر کجا به شانه ببیند پر اینچنین؟