جان من و قلب مادر و گلوی تو

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 چون دلت از قفل جان زبانه برآرد
روح لطیف ترا ز خانه برآرد
طفلک معصوم من مسوز دلم را
آه تو از آتشم زبانه برآرد
جان من و قلب مادر و گلوی تو
تیر سه شعبه سه تا نشانه برآرد
حاجت لعلت اگر فرات نداده
صبر کن ای طفلکم زمانه برآرد
خون تو از ساعدم رسیده به آرنج
کیست که تابوت به شانه برآرد
خندۀ تو رو سفید کرده بکا را
صبح رخت درد را شبانه برآرد
سیب نمی‌خواستم زقوم مخالف
من که نگفتم سرت ز چانه برآرد
حنجرت این روزها که آب نمی‌خواست
غبغب تو آب شد که دانه برآرد
دانۀ تو چیست؟ اشک غربت بابا
کیست که بعد از غمت ترانه برآرد؟