بی مشک آب گرچه لبت تر نمیشود
چیزی شبیه بادۀ کوثر نمیشود
بوسیدم از دو چشم به خون خفتهات ولی
دیدم که بوسه، بوسۀ مادر نمیشود
زانو زدم به هستی در خون فتادهات
داغی شبیه داغ برادر نمیشود
میخواستم به خیمه برم جسم پاک تو
اکنون که مادر آمده، دیگر نمیشود
پیش از هجوم لشگر دون غارتم مکن
غارت از این فراق تو بدتر نمیشود
این مشک پاره غیر بلای رباب نیست
آنجا که شیر سینه میسّر نمیشود
آتش مزن به خواهر آشفته خاطرم
زینب شبش بدون رُخت سر نمیشود
دیدم که بوسه، بوسۀ مادر نمیشود
- بازدید: 1025