پس از رویداد غدیر و تاکید رسول اکرم صلی الله علیه وآله بر پیروی از علی بن ابیطالب علیه السلام سیاست های پنهان منافقان به جنبش افتاد وتحرکاتی ویژه دنبال شد. کوشش برای ترور پیامبرصلی الله علیه وآله در میان راه غدیر تا مدینه یکی ازآن توطئه هاست که با همکاری جبرئیل خنثی شد. این رفتارهای فتنه انگیز از نظرحضرت دور نبود و پیوسته به شیوه هایی مصلحت آمیز از تاثیر آنها جلوگیری میکرد.
تصمیم های حضرت نشان میدهد که آن تحرکات به طور جدی در حال سازماندهی وگسترش بوده است و بایست اقدامات ویژه ای برای مقابله صورت میگرفت. در میان این اقدامها پیگیری سه امر اهمیت داشت:
1 - دور ساختن مخالفان از مدینه.
2 - زمینه سازی برای پذیرش زمامداری علی علیه السلام; هرچند وی نسبت به بسیاری ازصحابیان سرشناس کم سنتر است.
3 - بی اعتبار ساختن کسانی که در کمین فرصت اند و بدون صلاحیت، زمینه زمامداریآنها فراهم است.
البته شکی نبود که این همه بایست زیرکانه دنبال میشد، نه با جنجال. یکی از راه ها برایاین هرسه هدف اعزام سپاه اسامةبن زید به خارج از مرزهای شبه جزیره بود که از سوی حضرت انجام گرفت.
جز این اقدام که تا حدود زیادی سبب دورکردن مخالفان علی علیه السلام از مدینه میشد،چند کار دیگر نیز صورت گرفت:
1 - تاکید بر نوشتن وصیت بر پیشوایی علی علیه السلام.
2 - وصیت شفاهی در خانه به لزوم پیروی ازعلی بن ابی طالب علیه السلام.
3 - سخنرانی عمومی در مسجد و بیان حدیث ثقلین.
جز مورد اول که مخالفان از انجام آن جلوگیری کردند، دو اقدام دیگر به خوبی دنبال شد و حجتبر مسلمانان تمام گردید.نگاشتن وصیت هم گرچه انجام نگرفت، هدف حضرت از آن تا حدی تامین شد.
ابن ابی الحدید در شرح خطبه 156 نهج البلاغه از قول استادش شیخ ابویعقوب معتزلی مینویسد:
چون بیماری پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شدت یافت،دستور داد سپاه اسامه (×) به سوی شام حرکتکند و ابوبکر و دیگر بزرگان مهاجر و انصار درآن شرکت جویند. در آن صورت اگر حادثه ای برای رسول خداصلی الله علیه وآله پیش آید، دستیابی علی علیه السلام به خلافت از اطمینان بیشتریبرخوردار خواهد بود. (1)
در جایی دیگر ضمن اشکال بدین سخن مینویسد:
بهتر است بگوییم پیامبر نه قطعا بلکه گمان میکرد اگر بمیرد و ابوبکر و عمر درمدینه باشند پسرعمویش (علیعلیه السلام) را کنارمیزنند. از این رو آنها را دستور داد تا ازمدینه خارج شوند. چنانچه ما نیز این کار را درمورد فرزندان خود در هنگام مرگ انجام میدهیم; در صورتی که ترس داشته باشیم یکی از آنها بعد از مرگ ما همه اموال راتصرف کند و دیگران را محروم نماید، او را به مسافرتی دور دست میفرستیم. (2)
از این همه به خوبی برمی آید که تاکید براعزام سپاه اسامةبن زید واکنشی به موقع برای دورساختن مخالفان علی بن ابی طالب علیه السلام و فراهم ساختن زمامداری آن حضرت بوده است. برای آنان کهدانش و درک داشتند این برنامه ریزی ده ها پیام داشت و میدانستند که رسول خداصلی الله علیه وآله بدین وسیله مسلمانان را به قانون «کفایت درسرپرستی» به جای «شهرت و سن بیشتر»درس می آموزد تا بدانند همه آنها که مامور ومطیع یک جوان نورسیده اند و حتی برای فرماندهی یک غزوه کوتاه مدت صلاحیت ندارند، برای امر عظیم سرپرستی امورمسلمین که همطراز مقام نبوت است،شایسته نیستند.
اعزام سپاه اسامةبن زید
در سال هشتم هجرت از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله سپاهی به فرماندهی جعفربن ابیطالب و زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه برای مقابله باهجوم رومیان روانه آن سرزمین شد اماهرسه فرمانده اسلام در این جنگ به شهادت رسیدند. در سال نهم نیز که خبر آمادگی رومیان برای حمله به سرزمین حجاز درمدینه انتشار یافت، پیامبر خود با سیهزار تن عازم تبوک شد ولی بدون درگیری به مدینه بازگشتند. حال احتمال خطر، جدی بود. و به همین علت رسول خداصلی الله علیه وآله در آخرین روزهای زندگی، در اواخر ماه محرم سالیازدهم هجری، پیش از این که در بستربیماری افتد، سپاهی عظیم به فرماندهی اسامة بن زید× برای گسیل بدین ناحیه فراهم آورد.
ویژگیهای سپاه
1 - سپاه زمانی راهی بود که حجاز و به خصوص مدینه از سوی دشمنان داخلیشبهجزیره به شدت تهدید میشد. (3)
2 - فرماندهی آن را جوانی هجده ساله برعهده داشت.
3 - سپاهیان آن از مهاجران - به ویژه مهاجران نخستین (4) - و افراد سرشناس بودند.
4 - علی بن ابی طالب علیه السلام به دستور پیامبردر این لشکر حضور نیافت.
5 - بازگشت این سپاه نزدیک به دو ماه به طول می انجامید. (5)
6 - پیامبر سرپیچی کنندگان از حرکت لشکر را لعن و نفرین کرده است. (6)
در فردای روز اعزام، رسول اکرم صلی الله علیه وآله به شدت تب کرد و در بستر افتاد. (7) و همین امرو نیز تهیه ساز و برگ جنگ و کمی سن فرمانده بهانه سرپیچی عده ای را سبب شد واز این زمان حرکت سپاه دچار وقفه گردید. (8)
چون جمعی به فرماندهی اسامه اعتراض کردند و آن را نکوهیدند، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:شما در گذشته نیز مانند امروز که این فرمانده را سرزنش میکنید، فرماندهی پدرش را مورد ملامت قرار دادید ولی آگاه باشید به خداسوگند که او شایستگی فرماندهی راداراست. (9) سپس نیز فرمود: «لعن الله منتخلف عن جیش اسامة»; خدای لعنت کندکسی را که از شرکت در سپاه اسامه سربتابد. (10)
با این همه، سپاهیان از اردوگاه جرف ×قدمی پیش ننهادند. به خوبی معلوم بود کهعلت درنگ سپاه سرپیچی تنی چند ازصحابیان با سابقه بود و نه افراد عادی سپاه.زیرا در آن صورت رفتار سپاهیان به شورش عمومی تعبیر میشد و نه سرکشی فردی.
ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح و کسانیدیگر، همه به مدینه بازگشتند و اسامه چون سپاه را آشفته و حال پیامبر را وخیم دید، درمدینه به رسول خداصلی الله علیه وآله عرضه داشت: پدر ومادرم به فدایتباد، آیا اجازه میدهید چندروزی درنگ نمایم تا این که خداوند شما راشفا عنایت فرماید؟ حضرت فرمود: (خیر)حرکت کن و درنگ منما. عرض کرد: ای رسولخدا اگر حرکت کنم و شما در این حال باشید،قلبم اندوهگین خواهدبود. فرمود: حرکت کن به سلامتی و پیروزی. عرضکرد: دوست ندارم حال شما را از مسافران جویاشوم. فرمود: فرمان مرااجرا کن.
آنگاه پیامبرصلی الله علیه وآله بی حال گردید و اسامه مهیای حرکتشد. چون پیامبرصلی الله علیه وآله به حالخود آمد، از موقعیت اسامه و سپاه سؤالنمود، به او گزارش دادند: او خود را آماده حرکت میکند. پس پیوسته میفرمود: سپاه را بفرستید. خداوند لعنت کند کسی را که درسپاه شرکت ننماید!
با این همه، کسان حاضر در پیرامون بستر رسول خداصلی الله علیه وآله به فرمان های آن حضرت چندان عنایتی نداشته و گاه فرمانهای وی رابر منافع و اهداف خویش تفسیر و تحریفمیکردند. (11) به خوبی معلوم بود که این اخلالو تمرد، جدی و فراتر از بهانه است.
رسول خداصلی الله علیه وآله با مشاهده کارشکنی درحرکت سپاه، با آن که در تب شدیدی به سرمیبرد، دیگر بار با حالت خشم به مسجد آمد وضمن نکوهش عاملان کارشکنی، متخلفان ازحرکت سریع سپاه را ملعون خواند. (12)
برای پیامبرصلی الله علیه وآله جای تردید نبود که جمعی در انتظار مرگ اویند، اما هرچه تاکیداو برحرکتسپاه بیشتر میشد، سرپیچی قوت میگرفت.
اسامه خارج شد در حالی که اصحاب درپیشاپیش او در حرکتبودند. در پایگاه«جرف» در حالی که ابوبکر و عمر و بیشترمهاجران (13) و نیز از انصار اسیدبن حضیر،بشیربن سعد و دیگر چهره های سرشناس درلشکر بودند، فرستاده امایمن آمد و به اسامه گفت: به مدینه بیایید که رسول خداصلی الله علیه وآله وفات یافت. اسامه بی درنگ بازگشت و پرچم را در خانه رسول خداصلی الله علیه وآله گذارد و در آنساعت، پیامبرصلی الله علیه وآله وفات یافته بود. (14)
حکمت اعزام سپاه اسامه
حرکتسپاه اسامه در زمانی رخ میداد کهسرزمین حجاز و به خصوص مدینه موقعیتیویژه داشت. آوازه اسلام سرزمین های دور ونزدیک را فراگرفته بود. برای آنان که آهنگ مخالفت و ستیز در سرداشتند در این زمان بهترین موقعیت برای شورش و هجوم به مرکزحکومت نوپای اسلامی فراهم بود، در نواحی واطراف تنی چند ادعای نبوت کرده و شماریرا به گرد خویش داشتند. از اینان برخی بهدستور پیامبرصلی الله علیه وآله سرکوب شدند. (15)
اسامه هجده ساله در حالی فرمانده یبزرگترین سپاه آن روز را برعهده میگیرد که بادارابودن کاردانی و توان فرماندهی، هنوزتجربه نظامی ندارد. رسول خداصلی الله علیه وآله در حالاحتضار است و چون او رحلت کند و بیشترمهاجران و انصار در مدینه نباشند و خاندان اونیز سرگرم تجهیز پیامبر شوند، بهترین فرصت برای ضربه زدن از سوی مخالفان فراهم خواهد بود. با این همه، پیامبرصلی الله علیه وآله درسخت ترین حال بدون هیچ تردید برگسیل این لشکر تاکید میورزد.
حایز اهمیت این که رسول خداصلی الله علیه وآله کسانی چون ابوبکر، عمر و تنی چند از دیگرمهاجران و انصار را که عامل هیچ گونه پیروزی در جنگها نبوده اند، در زمره سپاه قرارمیدهد. و حضور آنان را در مدینه لازم نمیشمرد و بلکه به تاکید میخواهد که اینان هرچه زودتر مدینه را ترک گویند. از طرفی علی علیه السلام را که عامل پیروزی های متعدد بوده است، در مدینه نزد خود نگاه میدارد. بایدپرسید: اگر پیران سالخورده لشکر اسامه بادارندگی تجربه نظامی و شجاعت ویژه در این سپاه حضور یافته بودند، چرا به عنوان فرمانده بر گزیده نشدند؟! چنان که نوشته اند،کسی از مهاجران اولیه نماند مگر این که به سپاه پیوست. از چهره های سرشناس شهر ازجمله عمر، ابوبکر و ابوعبیده جراح و سعدبن ابی وقاص همه جزو سپاه بودند. (16)
جای شگفتی است که اعتراض به کمی سناسامه در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله، بهانه سرپیچی مهاجران قرار میگیرد و سپاه بیشاز پانزده روز بدین سبب و نیز عذر بیماری پیامبرصلی الله علیه وآله از رکتباز میماند و پس از به خلافت رسیدن ابوبکر، در کمتر از نیم روز،این بهانه با یک جمله پاسخ داده میشود وسپاه حرکت میکند! (17) آیا علت این امر جزاین است که هم اینک سران گروه مخالف همهدر مدینهاند و فرد سرشناس دیگری در سپاه باقی نمانده است تا پرچم مخالفت برافرازد؟!زمانی نیز از ابوبکر شنیده میشد که: حتی اگر بپندارم که درندگان مرا پاره پاره کنند،ماموریتسپاه اسامه را چنانچه رسولخداصلی الله علیه وآله دستور داده است، به انجاممیرسانم، گرچه جز من کسی باقی نماند. (18)
اگر عذر تاخیر نخست آنها نگرانی ازرحلت پیامبرصلی الله علیه وآله است، بایست به موجب این اندوه، دست کم سران ایشان در تشییع وغسل و دفن پیامبرصلی الله علیه وآله شرکت میجستند;حال آن که محققان و تاریخ نویسان اشاره ای به شرکت ایشان در تجهیز پیامبرصلی الله علیه وآله نکرده اند!
افزون براین، چگونه میتوان پذیرفت کهآنان در زمان حیات حضرتش به عذر اندوهرحلت پیامبر، آن بزرگوار را با سرپیچی ازشرکت در سپاه چنان بیازارند که حضرت،ایشان را لعن و نفرین کند!
دیگر آنکه تمرد برخی از صحابیان ازپیروی دستور اکید رسول خداصلی الله علیه وآله آنها رابیش از پیش به مسلمانان میشناساند و مرز نفاق و ایمان را برایشان روشن میساخت. درآن صورت هرکس نمیخواست از علی علیه السلام درآینده جانبداری کند، بهانه ای نداشت. زیرا رسول اکرم صلی الله علیه وآله دوستداران راستین خود وافراد متظاهر را به ایشان شناسانده بود.
_____________________________
1 - شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 197.
2 - همان، ج 12، ص 83.
× اسامه فرزند زید بن حارثه است. زید در عصر جاهلیت،در یکی از نبردهای قومی اسیر شد و در بازار عکاظ به حکیمبن حزام فروخته شد. حکیم او را به خدیجه داد و او نیز زیدرا به پیامبر(ص) بخشید. پدر زید فرزندش را از آن حضرتطلب کرد. پیامبر(ص) زید را به اختیار خود نهاد و او ماندننزد رسول خدا(ص) را برگزید. زید بن حارثه پس از علی(ع)اولین مردی بود که اسلام آورد و نماز گزارد. (سیرهابنهشام، ج 1، ص 264) مادرش ام ایمن کنیز آزاد شدهرسولخدا(ص) است. اسامه در اواخر سلطنت معاویهدرگذشت.
3 - الکامل، ج 2، ص 318; تاریخ طبری، ص 225.
4 - سیره ابن هشام، ج 2، ص 642; النص و الاجتهاد، ص12.
5 - در ایام خلافت ابوبکر، سپاه اسامه راهی شام شد وپس از چهل یا هفتاد روز به مدینه بازگشت.
6 - شرح ابن ابیالحدید، ج 2، ص 20; المراجعات، ص 275و 276; ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص 29.
7 - اعزام رسمی سپاه در ماه صفر و تدارک لشکر در ماهمحرم بوده است.
8 - تاریخ طبری، ج 3، ص 186; شرح ابن ابیالحدید، ج 1،ص 159 - 162، به نقل دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص225.
9 - البدایة و النهایة، ج 5، ص 222; تاریخ طبری، ج 2، ص224، چاپ بیروت; دارالکتب، ج 3، ص 184; الکامل، ج 2، ص317، دار صادربیروت.
10 - شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 6، ص 52;داراحیاءالکتب العربیة، ج 2، ص 20; المراجعات، ص 275 و276; ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص 29.
×× محلی در پنج کیلومتری مدینه در راه شام.
11 - مسند احمدبن حنبل، ج 1، ص 356; الطبقات الکبری،ج 2، ص 217، 242 - 245; تاریخ طبری، ج 3، ص 192 و 193.ابن ابیالحدید در تایید نظر شیعه میگوید: میتوان احتمالداد که فراخواندن اسامه از اردوگاه و جلوگیری از حرکتسپاه وی توسط برخی از همین حاضران پیرامون بسترپیامبر(ص) به قصد اعمال برخی اغراض انجام گرفته باشد.(شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 82 - 90.
12 - شرح ابن ابیالحدید، ج 2، ص 20; المراجعات، ص275 و 276; ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص 29.
13 - انساب الاشراف، ج 1، ص 474، حدیث 955، تحقیقدکتر محمد حمیدالله، دارالمعارف مصر، 1359 ق. پنج مجلد.
14 - الطبقات الکبری، ج 2، قسمت اول، ص 136 و 137،چاپ لیدن، ج دوم، ص 189 - 191، چاپ بیروت; المغازی، ج 3،ص 856، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشردانشگاهی، پنج مجلد; شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 6،ص 52 و ج 1، ص 160، 20 جلدی.
15 - تاریخ طبری، ج 2، ص 224 - 226، دارالکتب بیروت;الکامل، ج 2، ص 318، دارصادر.
16 - شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 1، ص 159، چاپدارالکتب العلمیه، بیروت، ج 2، ص 21 و ج 17، ص 177;الکامل، ج 2، ص 317; الطبقات، ج 4، ص 46 و 136; تهذیب ابنعساکر، ج 2، ص 391، ج 3، ص 215; کنزالعمال، ج 5، ص 312;تاریخ خمیس، ج 2، ص 172; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 93;حیاة محمد، حسنین هیکل، ص 467; الاصابة، ابن حجر، ج 8،ص 124; تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 317 - 321; المغازی، ج 3،ص 1118، چاپ اعلمی، بیروت; تاریخ طبری، ج 2، ص 224:چاپ بیروت.
17 - گروهی عمر را به وساطت نزد ابوبکر فرستادند کهبه جای اسامه فرد دیگری را نصب کند. ابوبکر خشمناکمیگوید: ای فرزند خطاب! پیامبر(ص) او را به فرماندهینصب فرموده و تو به من فرمان میدهی او را عزل کنم! آنگاه خود به اردوگاه میرود و بیدرنگ اسامه را راهی میسازد.(الکامل، ج 2، ص 335; الطبقات الکبری، ج 2، قسمت 1، ص137; البدایة و النهایة، ج 6، ص 305; تاریخ طبری، ج 2، ص246; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 117.
18 - تاریخ طبری، ج 2، ص 245، دارالکتب بیروت; الکامل،ج 2، ص 334، دارصادر، بیروت.
مقاله ها
سپاهی که روانه نشد
- بازدید: 7688