داستان «هدیه مولا»

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)


غروب نزدیک است. خورشید به آرامی درمیان دریای جنوب فرو می‏رود. صیادان با لنج ‏ها و قایق هایشان به اسکله نزدیک ‏می‏شوند. از جا بلند می‏شوی. باید به خانه ‏بروی. صدف هایی را که از کناره ساحل جمع‏ کرده ‏ای، در جیب هایت می‏ریزی. به خانه‏ می‏رسی. مادرت کنار سماور مشغول درست‏ کردن چای است. کمی بعد صدایت می‏زند:
- علی، بیا اینجا.
می‏روی کنارش. به سینی کوچکی که دو استکان‏ چای و یک قندان کوچک در آن است اشاره می‏کند:
- پدر بزرگ بالای پشت ‏بومه، براش ببر.
سینی را دست می‏گیری و با قدم‏ های کوتاه ‏از پله ‏ها بالا می‏روی. هوا تاریک شده و چراغ های خانه ‏ها تک تک روشن می‏شوند.پدر بزرگ حصیری پهن کرده و به بادگیر تکیه‏ داده است، درست رو به دریا. نسیم خنکی از سمت دریا می‏وزد. سلام می‏کنی. جوابت را می‏دهد. سینی چای را کنارش روی حصیر می‏گذاری.
- پیرشی پسرم.
با دست لرزان چای را بر می‏دارد. صورتش پر ازچین و چروک است. صبر می‏کنی چایش را بخورد:
- پدر بزرگ!
- چیه پسرم؟
- بابام کی از تهران بر می‏گرده؟
- امروز، فردا پیداش می‏شه. دلت ‏براش ‏تنگ شده؟
- خیلی!
- بابات راه دوری نرفته. از بوشهر رفته ‏تهران. من خودم که بچه بودم، هم سن و سال‏تو، شایدم کوچکتر، پدرم رفت‏ سفر هند.
- هندوستان؟
- بله، سفرش چند ماه طول کشید. اون‏ موقع ما در نجف زندگی می‏کردیم.
- شما تنها بودید؟
- نه، من و مادر و برادرم احمد بودیم.حضرت علی ‏علیه السلام هم بود.
- حضرت علی!
آنگاه پدر بزرگ قصه ‏اش را بازگو می‏کند:
پدرم روحانی بود. برای تحصیل علوم دینی از بوشهر به نجف اشرف رفته بود. من و برادرم احمد در نجف به دنیا آمدیم. ما شش هفت ‏ساله بودیم که او ن‏سفر برای پدرم پیش اومد. سفر هند. اون خدا بیامرز مبلغی پول به مادرم به عنوان خرجی داد و عازم سفر شد. مدتی بعد پول خرجی تمام شد. هیچ چیز در خانه‏ برای خوردن نداشتیم. یک روز عصر از شدت گرسنگی‏ خودمان را به مادرمان چسباندیم و شروع کردیم به ‏گریه کردن. بیچاره و درمانده شده بود. ناگهان فکری به ‏خاطر مادرمان رسید. اشک هایمان را پاک کرد وگفت:
- بچه‏ ها زود باشید لباسه ای تمیزتو نو بپوشید. وضو بگیرید.
ما همین کار را کردیم. از خانه بیرون آمدیم.به حرم حضرت علی ‏علیه السلام رفتیم. مادرمان در ایوان نشست و به ما اشاره کرد:
- من همین جا می‏مونم. شما برید داخل حرم. خوب‏به حرفم گوش کنید. برید کنار ضریح. به حضرت علی علیه السلام ‏بگید: پدر ما نیست و ما گرسنه ‏ایم. از حضرت خرجی‏ بگیرید و بیارید تا من شامتان را حاضرکنم.
من و برادرم وارد شدیم. کنار ضریح رفتیم. حرف های‏ مادرمان را تکرار کردیم. برادرم احمدگفت:
- داداش محمد!
- چیه؟
- بیا دستامونو بکنیم تو ضریح، آقا بهمون‏ پول بده.
همین کار را کردیم. ساعتی بعد اذان مغرب‏ را گفتند. در عالم بچگی به برادرم گفتم:
- احمد، حضرت علی ‏علیه السلام می‏خواد نماز بخوانه. بیابریم یه گوشه بشینیم.
منتظر ماندیم تا نماز تمام شد. یک ساعت‏ دیگر هم گذشت. مادر بیچاره مان بیرون ‏منتظر بود. برادرم که حسابی خسته و گرسنه ‏بود، گفت:
- داداش، چرا آقا بهمون پول نداد؟
- صبرکن، شاید جایی کار داشته، به خاطر همین دیر کرده!
در این وقت مردی به ما نزدیک شد.کیسه ‏ای دستش بود. کیسه را به طرف من‏ دراز کرد و گفت:
- به مادرت بده. از قول من سلام برسون و بگو هر موقع به چیزی نیاز داشتید، به دکان عطاری میرزا حیدر در بازار نجف مراجعه کنید.
قصه پدر بزرگ که تمام می‏شود، صدای در خانه به ‏گوش می‏رسد. می‏روی لبه پشت ‏بام و فریاد می‏کشی:
- کیه؟
- بازکن علی جان!
این صدای آشنای پدر است. ذوق زده ‏می‏شوی. پدر بزرگ می‏گوید:
- اینم بابات. دیگه چی می‏خوای؟
با عجله از پشت‏ بام پایین می‏ آیی و با فریادمادرت را خبر می‏کنی:
- بابا اومد! بابا اومد!

ماهنامه کوثر، شماره 41، مرداد 1379

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page