نمیدانم که پیک باد صبحی از کجا آمد *** که پیشش سبزه و گل بر زمین سودند پیشانی
مگر آمد زدرگاه شریف آسمان قدری *** که دارد خاک راهش صد شرف بر تاج سلطانی
امام انس و جن، شاه ولایت، سرور غالب *** که میزیبد گدای آستانش را سلیمانی
اگر در بیشه گردون وصیت عدل او باشد *** اسد در هم دراند ثور را چون گاو قربانی
نسیمی کز حریم روضه اش آید عجب نبود *** اگر بخشد بطفلان نباتی روح حیوانی
زراح روح بخشی مهر او خصم است بی بهره *** بلی کی بهره ور باشد جماد از روح انسانی
بسلطانی نشان مهرش اگر آباد خواهی دل *** که بی والی چو باشد ملک رو آرد به ویرانی
اگر یابد خبر از ریزش دست گهربارش *** صدف دیگر ندارد کاسه پیش ابر نیسانی
وحشی بافقی
شعر «در ستایش علی(ع)»
- بازدید: 4877