ره آورد اجرا وانحراف از حقوق

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

 از توصیه های فراوان امام در خطبه ها، نامه ها وکلمات قصار موجود در نهج البلاغه، درباره آثار ونتایج رعایت حقوق متقابل که تنها به ذکر یک نمونه جامع اکتفا می کنیم، دو نکته مهم استنباط می شود:
اول: عامل اصلی سعادت جوامع، رعایت حقوق متقابل، وعامل اصلی هلاکت آن ها انحراف از حقوق است.
دوم: مشکل اصلی حکومت امام، در شرایط آن حضرت، عدم هماهنگی جامعه با معنویات وقوانین امام است که مردم حق حکومت وامام خود را رعایت نکردند.
آثار رعایت حقوق متقابل عبارتند از:
1. عزّت دین وحق
2. تداوم وتعمیق پیوند ملت ورهبر (حکومت)
3. اصلاح زمامدار ورعیت
4. پدیداری راه های دین
5. پدیداری نشانه های عدالت (تحقق نمادهای عدالت)
6. پایداری سنت پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله
7. امیدواری مردم ویأس دشمن
در صورت عدم تعهد وپای بندی به حقوق متقابل وبه تبع، ظلم وستم زمامدار بر رعیت ویا مردم بر حکومت، آفات ذیل نصیب جامعه اسلامی می شود:
1. زوال وحدت کلمه وبروز تفرقه ونفاق
2. پدیداری نشانه های ستم
3. فراوانی نیرنگ بازی در دین واستفاده ابزاری از دین
4. متروک شدن راه ورسم سنت پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله
5. تعطیلی احکام دین
6. بروز بیماری های روحی (فساد وگناه ومعصیت)
7. عدم نگرانی مردم از پایمال شدن حق ورشد باطل ودر نتیجه، بی تفاوتی
8. خوار شدن نیکان وصالحان وجلوه نمودن مفسدان وفاسدان
9. شمول کیفر الهی
این نکات، از بیان جامع وزیبای حضرت علیه السّلام، در صحرای صفین، استفاده می شود که جامعیت آن، این مختصر را از دیگر بیانات آن حضرت، بی نیاز می کند:
وأعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حقژ الوالی علی الرّعیّة، وحقّ الرّعیّة علی الوالی، فریضة فرضها اللَّه سبحانه لکلّ علی کلّ، فجعلها نظاماً لالفتهم، وعزّاً لدینهم. فلیست تصلح الرّعیّة الّا بصلاح الولاة، ولا تصلح الولاة الّا باستقامة الرّعیّة، فاذا أدّت الرّعیّة الی الوالی حقّه، وأدّی الوالی الیها حقّها عزّ الحقّ بینهم، وقامت مناهج الدّین، واعتدلت معالم العدل، وجرت علی أذلالها السّنن، فصلح بذلک الزّمان، وطمع فی بقاء الدّولة، ویئست مطامع الاعداء. واذا غلبت الرّعیّة والیها، أو أجحف الوالی برعیّته، اختلفت هنالک الکلمة، وظهرت معالم الجور، وکثر الادغال فی الدّین، وترکت محاجّ السّنن، فعمل بالهوی، وعطّلت الاحکام، وکثرت علل النّفوس، فلا یستوحش لعظیم حقّ عطّل، ولا لعظیم باطل فعل! فهنالک تذلّ الابرار، وتعزّ الاشرار، وتعظم تبعات اللَّه عند العباد. فعلیکم بالتّناصح فی ذلک، وحسن التّعاون علیه.(346)
و در میان حقوق الهی، بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم وحق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، وآن را عامل پایداری پیوند ملت ورهبر، وعزت دین قرار داد. پس رعیت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، وزمامداران اصلاح نمی شوند جز با درست کاری رعیت.
وآن گاه که مردم حق رهبری را ادا کنند وزمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد وراه های دین، پدیدار ونشانه های عدالت برقرار وسنت پیامبر پایدار گردد. پس روزگار اصلاح شود ومردم در تداوم حکومت، امیدوار ودشمن در آرزوهایش مأیوس شود.
اما اگر مردم بر حکومت چیزه شوند، یا زمامدار بر رعیت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، ونیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، وراه گسترده سنت پیامبر متروک، هوا پرستی فراوان، احکام دین تعطیل، وبیماری های دل فراوان شود. مردم از این که حق بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند.
پس در آن زمان، نیکان خوار، وبدان قدرتمند می شوند، وکیفر الهی بر بندگان، بزرگ ودردناک خواهد بود. پس بر شما است که یکدیگر را نصیحت کنید، ونیکو هم کاری نمایید.

346) نهج البلاغه، خ 207.