مبانی وانواع قدرت در نهج البلاغه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 از مبانی قدرت، که ذکر شد، چهار مورد آن، یعنی قدرت تنبیه وزور، قدرت پاداش، قدرت تخصص وقدرت منتسب،(608) نمود بیش تری در منابع دینی، از جمله نهج البلاغه دارد.
نکاتی که درباره قدرت تنبیه، در نهج البلاغه به چشم می خورد، عبارتند از:(609)
1. استفاده از قدرت تنبیه وزور: یکی از ابزارهای مدیریت وراه های نفوذ در دیگران است. در این باره می بینیم که خدای تبارک وتعالی، در قرآن، تنبیه با عذاب جهنم را سرانجام معاندان وظالمان معرفی کرده است وانبیای الهی نیز برای دعوت به سوی توحید ودوری از شرک وظلم، مردم را از عذاب الهی ترسانیده واز این راه، استفاده کرده اند.(610)
امام علی علیه السّلام در یکی از سخنان خود در شهر کوفه، چنین می فرماید:
ولعمری ما علیّ من قتال من خالف الحقّ وخابط الغیّ من ادهان ولا ایهان(611).
سوگند به جان خودم! در مبارزه با مخالفان حق وآنان که در گمراهی وفساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا وسستی نمی کنم.
یا در برابر توطئه اصحاب جمل می فرماید:
أیّها النّاس أعینونی علی أنفسکم، وایم اللَّه لانصفنّ المظلوم من ظالمه، ولا قودنّ الظالم بخزامته حتّی أورده منهل الحقّ وان کان کارها.(612)
ای مردم! برای اصلاح خودتان مرا یاری کنید. به خدا سوگند! داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم، ومهار ستمگر را بگیرم وبه آبشخور حق وارد سازم، گر چه تمایل به آن نداشته باشد.
نکته قابل توجه، این که استفاده رهبران صالح، از تنبیه وزور، در جهت اصلاح جامعه است، نه چیز دیگر.
2. نفی هر گونه تبعیض در استفاده از قدرت تنبیه: آن چه جوامع را رنج می دهد، استفاده تبعیض آمیز در بعضی موارد، از قدرت پاداش یا قدرت تنبیه است؛ به این معنا که پاداش ها وتنبیه ها به تناسب افراد - ونه به تناسب اعمال - در نظر گرفته می شود. حضرت علیه السّلام در نامه ای به یک کارگزار خاطی، که متهم به خیانت در بیت المال شده بود، می نویسد:
واللَّه لو أنّ الحسن والحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هوادة.(613)
به خدا قسم! اگر حسن وحسین آن چه را تو انجام داده ای، مرتکب شده بودند، با آنان صلح وآشتی نمی کردم.
یا در نامه دیگری به مصقلة بن هبیره شیبانی (فرماندار یکی از شهرهای ایران) می فرماید:
... لئن کان ذلک حقّاً لتجدنّ لک علیّ هواناً ولتخفّنّ عندی میزاناً.(614)
اگر این گزارش (خیانت به بیت المال) درست باشد، بی گمان از من رفتاری زبون ساز می بینی، وکفه اعتبارت را نزد من سخت سک می یابی.(615)
3. استفاده از قدرت تنبیه وزور: آخرین حربه در به انقیاد کشاندن وتربیت، تنبیه وزور است، نه اولین راه. چون تربیت، یکی از اهداف حکومت، از دیدگاه نهج البلاغه است، تنبیه نیز از ابزار تربیتی است، ولی ابزاری که در رتبه متأخر از ابزار دیگر قرار دارد. لذا وقتی از حضرت علیه السّلام می خواهند که با دستگیر شدگان متهم به قتل عثمان، برخورد جدی کند، می فرماید:
وسأمسک الامر ما استمسک، واذا لم أجد بدّاً فآخر الدواء الکیّ.(616)
به زودی این امر را به مدارا اصلاح می کنم، مادامی که مدارا با آن ممکن است، وهر گاه چاره ای نیابم، از داغ ودرفش، به عنوان آخرین درمان استفاده خواهم کرد.
در این که معاویة بن ابی سفیان، طلحه وزبیر از دشمنان حضرت علیه السّلام ویاغیان جنگ های جمل وصفین بودند، جای تردید نیست؛ اما رفتار حضرت علیه السّلام در ابتدای امر با اینان، نصیحت، پند وموعظه ومدارا بود(617) ودر نهایت، شدت عمل را تنها راه چاره گروههای متخاصم دانست.
4. استفاده از قدرت تنبیه وزور با آمیزه های رحمت وبخشش:در تربیت اسلامی، آمیزه رحمت ورأفت وشدت وعذاب، برای تربیت متعادل، با هم استفاده شده است؛ زیرا استفاده تنها از قدرت زور وتنبیه، انسان ها وقدرت ها را به سوی استبداد می کشاند.
حضرت علیه السّلام در مقابل خوارج، که معتقد بوند کسی که گناه کبیره انجام داده، کافر واز اسلام خارج شده است، مگر این که توبه کند ودوباره مسلمان شود، به عمل پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه وآله استناد می کند که(618) بر کسی که گناهی انجام داده وبنابر حکم الهی سنگسار شده، نماز میت گزارد (یعنی او هر چند گناهکار است، ولی کافر نشده وبا او مانند دیگر مسلمانان عمل می شود) ومیراث او را به خانواده اش سپرد؛ یعنی پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله آنان را برای گناهشان کیفر می داد وحدود الهی را جاری می ساخت؛ ولی سهم اسلامی آنان را از بین نمی برد. پس تنبیه، مانع شمول رحمت اسلامی نمی شود.
5. استفاده از قدرت تنبیه وزور، ابزاری برای تشویق افراد متعهد وپای بند است؛ حضرت علیه السّلام در فرمان جامع خود می فرماید:
ولا یکوننّ المحسن والمسیئ عندک بمنزلة سواء، فانّ فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان، وتدریباً لاهل الاسائة علی الاسائة، وألزم کلّا منهم ما ألزم نفسه.(619)
وقطعاً نباید نیکوکار وبدکار، نزد تو جایگاه مساوی داشته باشند؛ زیرا این کار موجب بی رغبتی نیکوکاران به کار نیک وواداشتن (تشویق) بدکاران به کار بد می شود. هر گروه را با آن چه خود را با آن ملازم کرده، ملازم وهمراه ساز (نیکوکار را پاداش نیکو وبدکار را عقوبت کنیم).

608) ر. ک: نهج البلاغه، نامه 53 و ح 369 (قدرت پاداش) وخ 172.
609) دسته بندی برگرفته از: محمد مهدی نادری قمی، قدرت در مدیریت اسلامی، بخش دوم.
610) ر. ک: یونس (10)، آیه 13 ورعد (13)، آیه 25 وانفال (8)، آیه 13 واعراف (7)، آیه 94 وهود (11)، آیه 84 وشعراء (26)، آیه 123.
611) نهج البلاغه، خ 24.
612) همان، خ 136.
613) نهج البلاغه، نامه 41.
614) همان، نامه 43.
615) حضرت علیه السّلام هم با ناکثین وقاسطین ومارقین - که دشمنان هستند - با زبان تنبیه وزور سخن می گوید وهم با استانداران خود، وهم با مردم واصحاب معمولی. نهج البلاغه، نامه 41 و 43 و خ 39، 115، 116، 118، 120، 123، 131،165 و 179.
616) نهج البلاغه، خ 167.
617) ر. ک: همان، نامه 55، 48، 49 و خ 168.
618) همان، خ 127.
619) نهج البلاغه، نامه 53.