امام جواد(علیه السلام) یکی از پیشوایان معصوم اسلام است. شناخت نسبت به این امام معصوم(علیه السلام) کمک میکند تا سبک زندگی اسلامی را بدرستی بشناسیم و از آن برای ساخت دنیا و آخرت خود بهره بریم. نویسنده در این مطلب اجمالاً به سنت و سیره آن حضرت و جایگاه ایشان بر اساس روایات پرداخته است.
امام جواد(علیه السلام)؛ اسوه حسنه مسلمانان
شناخت حسب و نسبت افراد به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم الگوها و سرمشقهای حقیقی را بشناسیم و از راهنماییهای قولی و فعلی آنان بهره گیریم. خداوند از بشر خواسته است تا در زندگی کسانی را سرمشق قرار دهند که خدایی شده و از مقام بشریت تا انسانیت مانوس با خدا بالا رفته و مظهر اسما و صفات الهی شده اند. آنانی که از خاک برخاسته و تا افلاک و عرش الهی بالا رفته و در سدره المنتهی در قاب قوسین او ادنی(نجم، آیه 9) به خداوند نزدیک شدهاند.
اسوه کامل و نیک کسی است(احزاب، آیه 21) که هرچند از بشریت و خاک است، ولی توانسته است تا مقام محمود بالا رود و حبیب الله شود به طوری که اطاعت خداوند به پیروی فکری و رفتاری ایشان منوط شده باشد.(آل عمران، آیات 31 و 32)
خداوند اسوه را نه از فرشتگان، بلکه از جنس بشر قرار داده تا قابلیت الگوگیری برای همگان فراهم آید و کسی نتواند بهانه و عذری بیاورد که سرمشق، قابل بهرهبرداری نبود، بلکه سرمشقها از جنس انسان قرار داده شده که از خاک برآمده و تا برترین و نزدیک ترین منزلتها بالا رفته است.
بر اساس آیه 61 سوره آل عمران و آیه 59 سوره نساء و 33 سوره احزاب و آیات دیگر قرآنی نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) یعنی امیرمومنان علی(علیه السلام) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) سرمشقهای دیگری است که خداوند برای بشر قرار داده است. امام جواد(علیه السلام) یکی از این امامان معصوم(علیهم السلام) است.
امام جواد(علیه السلام) خود بر آن بود تا بر سنت و سیره سلف صالح از اهل بیت(علیهم السلام) عمل و رفتار کند و شیعه آنان باشد؛ چنان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) تلاش داشت شیعه حضرت نوح(علیه السلام) باشد. این بدان معناست که ما نیز باید این رویه را برگزینیم و به آنان اقتدا کنیم و در این باره در کوچکترین چیزها و جزئیات نیز به سرمشقها برای سرمشقگیری توجه کنیم. از بعضى از اصحاب امام چنين آمده است: امام جواد(علیه السلام) اندكى بالاتر از مسجدى كه در منى هست از مركب خويش پياده مىشد و به طرف جمره جايى كه امام زين العابدين(علیه السلام) سنگ مىزد متوجه مى شد تا سنگ به جمرات بزند، من به حضرت گفتم: فدايت گردم چرا اينجا پياده شديد؟ امام فرمود: اينجا محل سنگ زدن امام چهارم على بن الحسين(علیهما السلام) و بنىهاشم است و من دوست دارم قدم جاى پاى آنان بگذارم. (كافى، ج 4، ص 586 ح 5)
ایشان چنان خلق و خوی پدران و اجداد طاهر خویش را مد نظر قرار داده بود که هر کس حضرتش را میدید گمان میبرد که امامان پیشین را ملاقات میکند؛ چنانکه ابنُ الجَوزى مینویسد: كانَ عَلى مِنْهاجِ أَبـيهِ فِى العِلمِ وَ التُّقى وَ الزُّهدِ وَ الجُودِ؛ امام جواد(علیه السلام) در دانش و تقوا و زهد و سخاوت همانند پدر بزرگوارش امام رضا(علیه السلام) بود. (تذكرهًْ الخواص، ص 321)
امام جواد(علیه السلام) درباره جایگاه خود و اهل بیت(علیهم السلام) در میان امت و راهنمایی بشریت به سوی کمال فرموده است: نَحْنُ خُزّانُ اللّهِ عَلى عِلْمِهِ وَ غَيْبِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ أوْصـياءُ أنِبـْيائِهِ، وَ عِبادٌ مُـكْرَمُونَ؛ ما خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) خزانهدارانِ علم خدا و غيب و حكمت پروردگاريم. ما جانشينان انبياء الهى و بندگان بزرگواريم. (مستدرك عوالم العلوم ج 23 ، ص 160)
امام رضا(علیه السلام) درباره اسوه بودن خود و امام جواد(علیه السلام)، به شباهتها در زندگی خویش و امام جواد(علیه السلام) اشاره میکند تا این گونه نشان دهد که حتی در مسائل ظاهری نوعی مشابهت میان آنان به اسوه حسنه الهی (احزاب، آیه 21) وجود دارد و این مشابهت میتواند در فرآیند انتخاب اسوه، بشر را یاری رساند. ایشان میفرماید: ألْحَمْدُلِله الَّذى جَعَلَ فِىَّ وَ فِى ابنى مُحَمَّدٍ أُسْوَهًْ بِـرَسُولِالله وَ ابـنِهِ إبراهـيمَ؛ ستايش، شايسته خداوندى است كه در من و فرزندم محمد (امام جواد علیه السلام) شباهتى و الگويى از پيامبر و فرزندش ابراهيم قرار داد. (دلائل الامامه، ص 200)
امام جواد(علیه السلام) همانند حضرت عیسی(علیه السلام) در خردسالی یعنی حدود پنج تا شش سالگی به امامت رسید. همانطوری که خداوند در گهواره حضرت عیسی(علیه السلام) را به عنوان رسولالله با زبان خودش معرفی کرد، امام جواد(علیه السلام) نیز این گونه در کودکی این مسئولیت را به عهده گرفت.
امام رضا(علیه السلام) به اصحابش در این باره فرموده است: براى من فـرزندى متولد شد كه شبيه موسى بن عمران است كه درياها را شكافت و مانند عيسى بن مريم كه مادرى مقدّس و پاك و پاكـيزه او را به دنـيا آورده بود. (بحارالانوار، ج 50، ص 15، ح 19)
حضرت امام جواد(علیه السلام) در اواخر عمر امام رضا(علیه السلام) به دنيا آمد و هنگام شهادت آن حضرت، اين امام در سنّ كودكى بود، ولى علم و فضل و طهارت و كياست او بسيار آشكار و زبانزد خاص و عام بود و از جهاتى به پيامبران الهى شباهت داشت.
عَلِىِّ بنِ إسباطَ درباره امامت ایشان در کودکی از زبان خود آن حضرت(علیه السلام) روایت میکند و میگويد: امام جواد(علیه السلام) را ديدم از خانه بيرون آمد، او را زير نظر گرفتم و از سر تا پايش را دقيق نگريستم تا قد و قامت او را براى شيعيان در مصر توصيف كنم، او در اين هنگام به سجده افتاد و چنين فرمود: خداوند در امامت به آنچه كه در نبوت استدلال كرده احتجاج كرده است، خداوند فرمود: ما به يحيى در كودكى (كه سه سال داشت) نبوّت داديم. و فرمود: و چون يوسف به سنّ رشد و كمال رسيد او را مسند حكمفرمايى و مقام دانش عطا كرديم و به چهل سالگى رسيد، پس ممكن است حكمت در كودكى عطا شود و ممكن است در چهل سالگى عطا شود. (عوالم العلوم، ج 23، ص 79 ح 1)
البته جهات گوناگونی در زندگی امام جواد(علیه السلام) است که وی را یک کودک استثنایی در خاندان نبوت و رسالت و امامت قرار داد. از این رو وجودش را مبارک دانستهاند.
يَحيى الصَّنعانى گويد: من بر امام رضا زمانی که در مکه بود، وارد شدم. وقتی وارد شدم در حالى بود كه داشت موزى را پوست مىكند و به امام جواد (علیه السلام) مىخورانيد. عرض كردم: فدايت گردم اين است همان مولود مبارك؟ فرمود: آرى اى يحيى! اين نوزادى است كه پر بركت تر از او در اسلام براى شيعيان ما متولد نشده است. (كافى، ج 6، ص 360 ، ح 3)
امام رضا(علیه السلام) تلاش میکرد تا این فرزند خردسال خویش را که در پیری نصیب وی شده به مردم معرفی کند و همانطوری که شکاکان در نسب خود آن حضرت(علیه السلام) شک کرده بودند، روزی در نسب ایشان شک نکنند؛ زیرا چنانکه گزارشهای تاریخی بیان میکند، شکاکان برای تردید افکنی در امامت آن حضرت(علیه السلام) حتی در نسب حضرت رضا(علیه السلام) تردید کردند تا این گونه پس از شهادت امام رضا(علیه السلام) امت بی امام بماند و مردم را دچار تردید در وضعیت امام و امامت کنند.
دشمنان بر آن بودند تا با شک در امامت آن حضرت(علیه السلام) فرصت را برای دولت استبدادی و ظالم و طاغوتی عباسی و دیگران فراهم آورند؛ این در حالی بود که خداوند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) همه امامان(علیهم السلام) را با نام و نشان و لقب و کنیه معرفی کرده بودند. آخر چطور خداوند همه هستی و اتفاقاتی که در آینده رخ میدهد را در کتابی مرقوم کرده(حدید، آیه 22) ولی مسئلهای مهم چون امامت و استمرار رسالت پیامبران(علیهم السلام) را بیان نکرده است. پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ضمن حديثى طولانى فرمود: خداوند بزرگ در صلب امام حسين(علیه السلام) نطفه بابركت و پاك و پاكيزه و پسنديدهاى قرار داده و او را محمد بن على ناميده است كه او شفيع شيعيان، و وارث دانش جدّش مىباشد، او داراى نشانهاى آشكار و برهانى روشن است. (عوالم العلوم، ج 23، ص 218)
فلسفه نقش نوشتههای انگشتر امام جواد(علیه السلام)
ابنُ صَبّاغِ المالِكى نیز در باره ویژگیهای ظاهری آن حضرت(علیه السلام) مىگويد: صِفَـتُهُ أَبـْيَضُ مُعْـتَدِلٌ، نَقْشُ خاتَمِهِ: نِعْمَ الْقادِرُ الله؛ امام جواد(علیه السلام) ظاهرى سفيد و متناسب داشت و نقش انگشترش اين بود: خداوند، توانمند شايستهاى است.(بحارالانوار، ج 50، ص 15، ح 22)
در روایات آمده که ایشان چندین انگشتری داشت که در سالهای زندگیاش از آن بهره میبرد و به دست مبارکش میکرد. هر یک از این انگشتریها نوشتهای بر نگین خود داشتند. آنچه در این نوشتهها به چشم میآید، توجه و اهتمام آن حضرت(علیه السلام) به قدرت بیپایان و عزت آفرین الهی و تکیه و اعتماد تمام به خداوند است تا این گونه، شرایط سخت استبدادی و دیکتاتوری دولتهای عباسی را به سخریه گیرد و نشان دهد که حکومتهای فاسد عباسی با همه توش و توان خویش چیزی نیستند و آن حضرت(علیه السلام) در سایه اعتماد به خدا هیچ ترس و باکی از آنها ندارد.
از جمله نقش نوشتههای نگين امام(علیه السلام) که در برابر حکومتهای ظالم خودنمایی میکند و فرهنگ مقاومت در زمان دیکتاتوری و استبداد را به یاران میآموزد و شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را بر اساس آن تربیت کرده و پرورش میدهد، نقش «نِعْمَ الْقادِرُ الله» است. آن حضرت(علیه السلام) در زمان قدرت و اقتدار دولت عباسی با این نوشته به شیعیان و مردم زمان خویش یادآور میشود شایستهترین قادر و توانمند در هستی که باید به آن تکیه کرد و اعتماد نمود همانا خداوند قادر است. ایشان با این جمله، قدرت پوشالی عباسی را به سخریه میگیرد و کسانی را که در اوج قدرت و اقتدار هستند هیچ میانگارد. این جمله در زمانی نگارش میشود که اهل بیت(علیهم السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) در سختترین شرایط قرار داشته و زمینهها برای حبسهای خانگی امامان(علیهم السلام) فراهم میشده است. شیعیان در تنگاهای سخت قرار میگرفتند و دشمنان به زوار قبور اهل بیت(علیهم السلام) اهانت میکردند و ایشان را میکشتند و اذیت و آزار میرساندند. یادآوری اینکه خاستگاه قدرت و اقتدار و منبع لایزال آن خداوند است، توخالی بودن قدرت دستگاه حاکمه را بر ملا میساخت و انگیزه و شوق را به شیعیان مظلوم بازمیگرداند.
در زمانی که دولت استبدادی و ظالم عباسی، مردم و شیعیان را خوار و ذلیل میکرد، امام(علیه السلام) با انتخاب نقش دیگری برای نگین انگشتری خویش بر آن میشود تا مردم را به خاستگاه عزت رهنمون کرده و ذلت دنیوی را به عزتی الهی تبدیل کند. طبرى مورّخ درباره نقش نگین انگشتری آن حضرت(علیه السلام) مینویسد: كانَ لَهُ خاتَمٌ نَقْشُ فَصِّهِ: أَلْعِزَّهًْ لِله؛ امام جواد(علیه السلام) داراى انگشترى بود كه نقش نگين آن، چنين بود: عزت و بزرگوارى مخصوص خداوند است. (دلائل الامامه، ص 180)
خداوند در آیاتی از قرآن از جمله 139 سوره نساء و 65 سوره یونس میفرماید که تمامی عزتها از آن خداست و در آیه 10 سوره فاطر میگوید کسی که میخواهد به عزتی دست یابد باید بداند که خداوند خاستگاه همه عزتها است.
امام با اين نقش نگين انگشتر ديگرش بر آن بود تا عزت و شكست ناپذيرى خدا را یاد آور شده و زوال قدرتهاى ديگر را گوشزد کند. ایشان همچنین میخواست این گونه به مومنان پیام دهد هر قدرت دیگری غیر از عزت و قدرت الهی زوال پذير است و کسانی که میکوشند تا مؤمنان را خوار و ذلیل کنند و عزت دروغین و قدرت پوشالی خویش را به رخ مردمان بکشند، دروغ میگویند و به خدا افترا میزنند؛ در حقیقت امام(علیه السلام) در شرایط استبدادی حکومت عباسی پیام مقاومت را به شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) میرساند و به آنان یادآور میشود که اگر در شرایط دشواری قرار گیرند که همه مردم صدای مخالف با حق بر دارند و به کمک دولت ظالم عباسی بروند ، آنان نمیبایست از تنهایی خود وحشت کنند و بدانند که خداوند برای آنان بس و کافی است و هیچ نیازی به دیگری ندارند؛ زیرا کسی که خدا را دارد چه کم دارد و کسی که خدا را ندارد چه دارد؟!
مُحَمَّد بنِ عَيسى میگوید: از موفقّ- كه از اصحاب خاص امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) بود - شنيدم كه مىگفت: انگشترى در انگشت امام جواد بود كه به من نشان داد، بر آن نوشته بود «حسبىالله» يعنى خداوند مرا كافى است، بالاى آن هِلالى بود و پايين آن گل بود. به امام عرض كردم انگشتر كيست؟ فرمود: انگشتر پدرم است. عرض كردم: چطور دست شماست؟ فرمود: هنگامى كه وفات او فرا رسيد آن را به من داد و بعد فرمود: به كسى جز فرزندم على آن را ندهم. (مكارم الاخلاق، ص 92)
به نظر میرسد که نقش هلال ماه که در انگشتری امام جواد(علیه السلام) حک شده بود یک نشانه و سنت اسلامی است. بنابراین میتوان احتمال داد که نقش هلال در پرچم اسلامی نمیتواند بیریشه و خاستگاه روایی باشد. امام(علیه السلام) با انتخاب گل که نشانهای از بهار است به شیعیان پیام میدهد که زمستان سخت پایان مییابد و دولت عباسی از میان میرود. همچنین با توجه به انتخاب «حسبیالله» میتوان احتمال داد که ایشان شیعیان را به تک گل الهی ارجاع میدهد که میتواند بهار آنان شود و زمستان تنهایی آنان را پر کند و یار و یاور همیشگی آنان باشد. نقش هلال به عنوان نماد اسلام میتواند به این معنا باشد که با گل الهی اسلام هرگز از صحنه روزگار حذف نخواهد شد؛ زیرا همواره در آسمان اسلام هلال ماه خواهد درخشید هر چند که به بدر تمام نباشد. در این هلال نشانههای نوید آفرین دیگری نیز وجود دارد؛ زیرا هلال ماه که در بالا قرار دارد به سمت بدر خود میرود و روزی است که بدر اسلام بدرخشد و منجی ظهور کند و مردمان نجات یابند.
پس نباید نقشها و نوشتههای نگین انگشتری حضرت جواد(علیه السلام) را تنها یک نشان ساده انگاشت بلکه حاوی پیامهای بسیاری برای شیعیان است که این نوشتهها را در زیر توقیعات و نامها میدیدند و وکلای آن حضرت(علیه السلام) در گوشه گوشه جهان به شیعیان نشان میدادند تا پیام مقاومت از امام را دریافت کنند و بر صراط مستقیم امامت استقامت ورزند و نومید نشوند.
هدف مامون از تزویج دختر خود به امام جواد علیه السلام
دشمن نسبت به این زیرکی امام(علیه السلام) آگاهی و شناخت تمام داشت؛ چنانکه مامون عباسی این قاتل امام رضا(علیه السلام) درباره امام جواد(علیه السلام) میگوید: امام جواد را كه من [براى دامادى خودم] برگزيدم براى برترى اوست بر تمام اهل علم و فضيلت، با اينكه كم سنّ و سال است و شگفتيهايى در او وجود دارد، اميدوارم آنچه را من از او شناختهام براى مردم آشكار شود و بدانند حق، همان چيزى است كه من درباره او اعتقاد دارم. (ارشاد مفيد، ص 621 )
این نظر دشمنترین دشمن امام(علیه السلام) نسبت به ایشان است. البته مامون پس از آنکه امام رضا(علیه السلام) را حذف کرد گمان برد که دیگر از کودکی خردسال که در مقام امامت قرار گرفته کاری ساخته نیست؛ با این حال او را زیر نظر مستقیم خود گرفت تا کارهایش را کنترل کند. مأمون به دلايل سياسى، حضرت جواد(علیه السلام) را داماد خويش قرار داد، تا او را تحت نظر داشته باشد و كمى از نظر منفى شيعه نسبت به خودش بكاهد و به همين جهت، بنىعباس با عمل او مخالف بودند.
طبَرى امامى و شیعی از مامون نقل کرده و مینویسد: مأمون تصميم گرفت دخترش را براى امام جواد(علیه السلام) تزويج كند، بنى عباس جمع شدند و از او خواستند تا اين كار را نكند. مأمون در جواب آنان گفت: به خدا قسم او از همه شما نسبت به خدا و رسول خدا و سنت پيامبر و احكام الهى آگاهتر است. (عوالم العلوم، ج 23، ص 525 ح 2)
مرحوم شيخ مفيد نیز در همین رابطه مینویسد: مأمون نسبت به امام جواد(علیه السلام) بىنهايت علاقه پيدا كرده بود، به خاطر برترى او در علم و حكمت وادب و عقل كه هيچ يك از بزرگان زمانش با او هم طراز نبود، به همين جهت دخترش امالفضل را به عقد او در آورد و او را همراه امام به مدينه فرستاد. مأمون در احترام و اكرام و حفظ موقعيت امام بسيار كوشا بود. (ارشاد، مفید، ص 619)
البته چنانکه معلوم است اين احترامها تنها جنبه ظاهرى و ريايى داشت؛ زیرا مامون این قاتل امام رضا(علیه السلام) میخواست از وجود آن حضرت به نفع حكومت و موقعيت خويش و نیز فرو نشاندن خشم علويان استفاده كند.
نماز امام جواد(علیه السلام)
نمازی از ایشان برای رفع حاجت و برطرف نماز بیان شده که بسیار مجرب و سازنده است. علامه مجلسى مینویسد: نماز امام جواد(علیه السلام) چنين است: چهار ركعت در هر ركعت سوره حمد يك مرتبه و سوره توحيد چهار بار ... بعد از نماز صد بار صلوات بر پيامبر و خاندانش مى فرستد، سپس از خداوند متعال حاجت خود را مىخواهد. (بحارالانوار، ج 91، ص 191)
البته براى هر يك از امامان معصوم، نماز خاصّى نقل شده كه خواندن آن و توسّل به آن حضرات، ثواب دارد و موجب قضاى حوائج است. اينگونه نمازها كه به نام هريك از معصومين است، سبب توجّه بيشتر به آنان و احياى ذكر و نام آن بزرگواران مى شود.
به قلم: محمدمحسن شهیدی