شعر «در هجران آلاله»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

سفر کردید و بر چشمان من اشکی فراوان ماند
و بر دشت گلوی من هزاران بغض عطشان ماند
پس از کوچ هزاران مرغ عشق از شهر دلداران
سکوتی تلخ بر سیمای مرغان غزل خوان ماند
به وقت هجرت عشاق در گرمای دشت‏خون
گل پژمرده بر روی زمین خشک نالان ماند
ز تن‏هایی پر از عطر حسینی در خیال و یاد
پلاکی خشک و خاک آلود در دستان دوران ماند
هزاران مرثیه گفتند در هجران آلاله
ولی بعد از بهار خون، خزان برگریزان ماند
کجایید ای شقایق‏ های رفته تا وصال یار
که از یاد شما بر ما سرشکی بغض افشان ماند

مرضیه بیگ‏ پناه