علی; در صحنه گیتی همی تو نور یزدانی *** به ایوان رسالت تکیه گاه دین و ایمانی
بزادت فاطمه بنت اسد در خانه کعبه *** بیمن مقدمت بشکافت آندم بیت رحمانی
علی; در ساحت گیتی تو یک الگوی انسانی *** به درگاه خداوندی به انسانها تو عنوانی
بشر در خلقت ذاتت بسی حیران و مبهوت است *** تو هستی سرور دوران علی; تو شیر یزدانی
برای دوستانت یا علی چون آب حیوانی *** برای دشمنان دین تو، همچون برق سوزانی
توگفتی علم از صدرم چو سیل از کوه ها جاریست *** تو آن هستی که اسرار شب معراج میدانی
به تقوی و ورع تو سنبل پرهیزکارانی *** تو باب شهر علمی در ولایت جان جانانی
تو خفتی بستر پیغمبر آن شب بس خطرناکی *** به ضرب و شست بی همتا به حمله شیر غضبانی
نزاید مادر گیتی دگر مثل تو فرزندی *** بدادی عمرو را مهلت، تو کان کظم و احسانی
تو در روز جزا هستی قسیم النار و الجنه *** یکی دست تو آبست و دگر دست تو نیرانی
عدالت در جهان با تو تجسم کرد در دلها *** برای تشنگان حق، تو همچون آب بارانی
علی; تو مرد مردانی، علی; تو شمس تابانی *** علی; تو مظهر عدلی، علی; تو باغ رضوانی
به بحر آفرینش همچو هستی گوهر تابان *** به زهد و دانش و حکمت بسی اعجوبه انسانی
به دیوان قضاوت یا علی، سرچشمه عدلی *** پناه و پشت مظلومان و دلجوی یتیمانی
کلام گوهرافشانت توان بخشد دل ما را *** برای درد قلب دردمندان نیک درمانی
تو در جنگ احد آن قهرمان بی مثال هستی *** به شانت لافتی الا علی آمد، چه فرمانی
وجود نازنینت بر بشر فخر و شرف بخشد *** همی در آسمان کون همچون ماه تابانی
شجاعان بشر درس شجاعت از تو آموزند *** تو هستی کافران را بر صراط حق همی رانی
تو برکندی زجا آن باب خیبر با ید قدرت *** تو قطب عالم هستی تو رمز کون و امکانی
عزیزا گر به حق تو عاشق مولا علی هستی *** به طی را او باید ببندی عهد و پیمانی
عزیزالله پزشکی