هرکس تو را شناخت غم از جان و سر نداشت *** سر داد و سر ز پای تو یک لحظه بر نداشت
عشق رختبه خرمن عشاق بیقرا *** افروخت آتشی که خموشی دگر نداشت
داند خدا که شعله عشق تو گر نبود *** کانون پر شراره هستی شرر نداشت
ای ماه من! زمانه پس از ختم انبیا *** بهتر ز ذات پاک تو دیگر پسر نداشت
باشد خدا علی و تو را نیز نام اوست *** باغ حیات، از تو گلی خوبتر نداشت
بالله تجلیات جمال تو گر نبود *** از جلوه و جمال خدا کس خبر نداشت
تیغ تو گر نبود، شجاعت یتیم بود *** داد تو گر نبود، عدالت پدر نداشت
در کارگاه خلقت اگر گوهرت نبود *** نخل تناور بشریت ثمر نداشت
تو شاهکار دستگه آفرینشی *** عنوان نامه شرف و فضل و بینشی
آغاز عدل از تو و پایان آن به تو *** بود او تنی که بی تو بر اندام، سر نداشت
بهجتی شفق
مجله پاسدار اسلام ، دی 1378 ، شماره 217