متن ادبی «به صداقت آب و سخاوت خورشید»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مثل سحرگاهان پرندین بهار، سرشار از عطر رضوان، پیش روی نگاه ‏ها طلوع می‏کردند؛ می ‏آمدند، با آرامشی آسمانی، تا تردید «کویر» را رنگ باور ببخشند و عظمت «بهار» را به حافظه‏ ها بسپارند!
می ‏آمدند؛ امّا از سمتی که به خدا، خیلی نزدیک بود و این را درخشش جبینشان نشان می‏داد که در هاله‏ ای از انوار ملایم ربّانی بود!
می ‏آمدند، از سمت بهار، با منطق لطافت؛ مثل باران! با استدلال زلالی؛ مثل آب! با برهان عطوفت؛ مثل نسیم! با رسالت شکوفایی؛ مثل گل! با صداقت محبت؛ مثل آسمان! می ‏آمدند، تا در آیینه روزگار؛ مثل بهار؛ زیبایی، عشق، و شکوه شکوفایی آنان را، ناباوران به چشم خود تماشا کنند!
آسمان به خرامیدن نجیبشان می‏ نازید و فرشتگان از خاک پایشان؛ سُرمه به «تبرّک» می‏ بردند! شگفتا! شگفتا که خزان برای مقابله و «مباهله» با بهار، نازیبایی‏ های پوسیده خود را آراسته بود و می ‏پنداشت که زرق و برق «صلیب»هایش، معجزه خواهد کرد! می‏ پنداشت که دست‏ های لرزان «ابوحارثه» را توان مباهله و مقابله با «سرور کاینات و اشرفف مخلوقات، محمّد مصطفی صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله خواهد بود!
می ‏پنداشت که «عاقب» را یارای مواجههِ با معجزات علوی مولا امیر مؤمنان هست!
می‏ پنداشت که خداوند «جلّ جلاله»، «عبد المسیح» را بر میوه ‏های دل «زهرا علیه السلام » ترجیح خواهد داد!
حاشا که خداوند برگزیدگان خویش را، معصومان «آل کساء علیه ‏السلام » را تنها بگذارد! حاشا که خداوند به انتشار انوار خویش نپردازد! آن هم انوار جاودانه وجه اللهی! آن هم انوار «آل عبا»!
آری! هیبت بهار، آیینه خودنمایی خزان‏ زدگان را فرو شکست و ترس و پریشانی، سراسر وجود کویری‏شان را فرا گرفت! آری اوست «جلّ جلاله» که گردن‏کشان را با شمشیر مولا علیه‏ السلام ، جاهلان را با صبر پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ، و خودبینان متحجّر را با انوار آل عبا، ادب می‏ آموزد تا راه به مکتب معرفت بیابند! چگونه می‏تواند خداوند (عزّ و جلّ) کسانی را فرو گذارد که خود درباره آن‏ها فرموده است: إِنَّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْت وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهیرا؟! (احزاب: 33)
چگونه می‏تواند کسانی را که شرافت نبوّت و امامت عنایت کرده است، در خطرات تنها گذارد و عظمتشان را به دیگران ننمایاند؟!
«نصارایِ» خودخواه «نجران» که خزان‏ زدگی، وجودشان را گرفته بود، چنان جذب وجود بهاریِ «آل اللّه» شده بودند که راهی جز تواضع و ادب، در برابر انوار الهی نداشتند! پس با تواضع و ادبِ تمام، تسلیم رضای پیامبر می‏شدند! تسلیم سروری که حکمش بر تمام موجودات عالم: از نباتات و جمادات و... ، جاری بوده و هست! و اوصیای معصومینش علیه‏ السلام حُجج خداوند در آسمان و زمینند.
عطوفت و صبر مصطفوی پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله و پرهیز از نفرین به آنان، صلابت بهارانه و رحمت کریمانه اهل بیت علیهم‏السلام را به آن گروه خودخواه نصاری، نشان داد و از رفتارشان پشیمان ساخت و سبب «هدایت» عده ‏ای از آنان به جاده سبز «سعادت» شد!

سید علی‏ اصغر موسوی