در نعت رسول
;روح پاکش صورتِ رحمان بُوَد ;خُلق نیکش معنیِ قرآن بُوَد
;انبیا را بود اعمالِ صحیح ;روح پاکش هست برهانِ صریح
;انبیا را بود رفتارِ درست ;روح پاکش هست پرگارِ درست
;انبیا چون طیِّ راهِ حق کنند ;مصطفی را قائد مطلق کنند
;مقتدا او باشد اندر هر نماز ;کس نداند این جز از رویِ نیاز
;از وجودش راهِ حق انجام یافت ;دایره از نقطه اش اتمام یافت
;قابِ قوسین گشت از وی متصل ;جبرئیل از همرهی اش مُنفعل
;خوشه چینِ خرمنش، روح الامین ;لی مَعَ اللّه زین سبب گفت آن اَمین
* * *
;یا رسول اللّه بسی سرگشته ام ;در میانِ خاک و خون آغشته ام
;گیسوانِ مُشکبار خویش را ;بر من افکن ای شهِ هر دو سرا
;گیسوانِ مشکبارت سویِ من ;می بیفکن تا رَهم از چاهِ تن
;گیسوانت هم چو قرآنِ مبین ;اندر این سجّین مرا حبل المتین
;روحِ پاکت رحمة للعالمین ;خُلق نیکت روضه خُلد برین
;روی و مویِ خواجه هر دو سرا ;دین و دنیا را شده، فرمانروا
از وجود مرتضی
;شهسوار لا فتی، شیر وغا ;از خدا و مصطفی بر وی ثنا
;ساقیِ کوثر، ولیِّ کردگار ;داده تیغش دینِ احمد را قرار
;«انما و هل اَتی» در شأن او ;قائد ایمانِ ما ایمانِ او
هر چه در اِجمال بُد با مصطفی;;;;گشت ظاهر از وجودِ مرتضی
معنی «الیوم اکملت» این بود;;;;گر تو هستی مرد دین ای معتمد
ساقیِ کوثر، شهِ روز جز;;;;ابنِ عمّ مصطفی، سرّ خد
از وجودش عقل، ایمان یافته;;;;از جبینش نورِ رضوان یافته
شاه مردان
;دُرّ دریای سرمد است علی ;جانشین محمد است علی
;اسداللّه سرور غالب ;ساقی شیرگیر مستان
;زیر دستش همه زبر دستان ;زیب این گلشن از جمال علی است
;گل این باغ رنگ آل علی است
;همه سرها فدای او بادا ;همه شاهان گدای او بادا
مقصود آفرینش
;از خدا گر ره خدا طلبی ;مَطَلب جز محمّد عربی
;زان که مطلوب اهلِ بینش اوست ;بلکه مقصود آفرینش اوست
;شاه ایوان مکّه و یثرب ;ماه تابان مشرق و مغرب
;شرف گوهر بنی آدم ;وز شرف، سرور همه عالم
;کوی او مقصد است و او مقصود ;او محمّد مقام او محمود
;پنجه آفتاب را برتافت ;به یک انگشت قرص مه بشکافت
;بود برتر ز انجم و افلاک ;زان نیفتاد سایهاش بر خاک
;آنکه ناخوانده علم دین داند ;لوح تعلیم پس چرا خواند؟
;ذات او چیست بعد خیل رُسُل؟ ;گل پس از برگ و میوه بعد از گُل
امّید شفاعت
;محمّد کیست؟ جان را قرّةُ العین ;کمان ابرویِ بزم قاب قوسَیْن
;دو چشم روشن ارباب بینش ;گل بستان سرای آفرینش
;زمین یثرب از فیضت چنان است ;که او را صد شرف بر آسمان است
;علی را هادی راه خدا کن ;به حق، خلق جهان را رهنما کن
;بده لب تشنگان را روز محشر ;ز لطفت یا علی از آب کوثر
;ز دست ما نیاید هیچ طاعت ;همین ماییم و امّید شفاعت
;شفاعت کن دری بگشای بر ما ;گر این در بسته گردد وای بر ما
روضه سیدالمرسلین
;هزاران درود از جهان آفرین ;سوی روضه سیّدُ المرسلین
;به معنی سپهدار درگاه شاه ;به صورت شکافنده قرص ماه
;کُله گوشه بر اوج افلاک زد ;فلک پیش او بوسه بر خاک زد
;بُراقش به مَه سر بر افراخته ;پلاس آخر از کهکشان ساخته
;چو عیسی فلک را پر آوازه کرد ;به سرچشمه خور وضو تازه کرد
به خلوتگه قطب شد در نماز;;;;ملایک بدو برده دست نیاز
در اوصاف او خیره ادراک عقل;;;;میسّر نگردد ثنایش به نقل
ز جان آفرین صد هزار آفرین;;;;بر اولاد و اصحاب او اجمعین
شعر «در نعت رسول صلی الله علیه وآله و سلم و مولا علی علیه السلام»
- بازدید: 6474