متن ادبی «همدلی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

مدینه رحمت، آغازین سال هجرت را به تماشا نشسته است. مهاجران، چه عاشقانه از خانه و وطن چشم پوشیده و اقامت در شهری غریب را پذیرفته ‏اند!
انصار، چه خالصانه، آغوشی از صفا و مهربانی را به استقبال حضور آنان گشوده داشته ‏اند! همان چیزی که پیامبر می‏خواست، در سینه مردم مسلمان تکوین یافته است؛ همدلی و وحدت! همان توقع ممتد خدا از اهل اسلام؛ همان نقطه عطف رستگاری و دایره بسیط ایمان!
برادری
عجیب نیست، دو گروه با اختلاف ‏های نژادی و فرهنگی، این‏ چنین به یگانگی با هم درآمده باشند؟! عجیب نیست دو سلیقه، دو نگاه، دو انتخاب، در وحدانیّت دین، به اشتراکی تا مرز برادری رسیده باشند؟! آیا عجیب نیست، چنین ساده و صمیمی، تلفیق و همسویی در جان و باور مهاجر و انصار صورت گرفته باشد تا هر دو زیر پرچم محمدی صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در هم یکی شوند؟!
چه کسی برادر علی علیه ‏السلام است؟
بغض بر حنجره مرد حماسه و مهر چنگ می‏اندازد. شفافیت اشک، پشت پرده نگاهش تموج دارد. اینک پیامبر با عمیق ‏ترین معنا در او تلاقی می‏کند: (علی جان! چه شده؟! ) و آن‏گاه ترنّم عارفانه ‏ترین اخوّت در جان جهان می ‏پیچد: (یا رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ! همه را باهم برادر کردید. حالا هر کدام از مهاجر و انصار، برادری دارند؛ جز من! شما مرا با کسی برادر قرار ندادید! )
باید بدانند، حلقه ولایت در دست توست. باید ببینند پیامبر برادری جز علی علیه ‏السلام ندارد. باید بشنوند: (علی علیه‏ السلام برادر و ولی من است!) باید این باور مقدس، در تار و پود مدینه به شهود مردم برسد تا به تاریخ سندی روشن در اتصال نبوت و ولایت عرضه شود. چنین می‏شود آن‏گاه که دست‏های آسمانی علی علیه‏ السلام و نبی صلی الله‏ علیه‏ و‏آله با هم بالا می‏رود تا تشرف در آسمان تعالی را به جهان مژده داده باشند و مسیر تکامل را نشان!
تا همگان بدانند آسمان و زمین با هم برادرند؛ مادامی که علی علیه ‏السلام و محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله اخوت را پایه گذاشته‏ اند؛ چرا که راه آسمان از زمین می‏گذرد.
محبوبه زارع