شادی کم سابقه بین فرشتگان برای چیست؟ مژده و بشارتی داده اند آیا؟
شکوفا شدنِ گل های لبخند در جایْ جایِ زمین از چه روست؟ بهار آمده است آیا؟
شهر لبریز از نایابیِ این چنین محبتی است و کوچه ها سرشار از حروفِ قشنگِ دوستی است.
سادگی در این وَصلتِ آسمانی، چشم های بی وضو را خیره کرده است. همیشه اینگونه بوده که پاره ای با دیدن آیه های قرآن در حسادت خویش می سوخته اند.
درختان خم میشوند به احترام دستانی که به هم رسیده اند.
فصل باران رحمت های الهی در لحظاتِ اردیبهشتیِ زمین است.
چشمانِ آهو صفتِ عشق را این پیوند ملکوتی پُر کرده است.
آفرین بر این نهضتِ جدیدِ عشق!
هر چقدر آذین بندی و آراستگیِ الفاظ در گوشه و کنار مجلس صورت گیرد، هیچ اغراق نشده. روزها تا وقتی ندیده بودند این تلاقیِ زیبایی را، که هیچ؛ از این به بعد اما می بینند و بهانه میگیرند. افسوس میخورند؛ ای کاش ذرهای از رنگ این وصال عشق، برای ما هم ذخیره شود!
موسم وفور ستاره های میمنت در شب های کور است. گوارایی از افقی دیگر سر زده. چقدر این ساعات ما را به یاد خدا می اندازد؛ خدایی که واژه لیاقت را آفرید و از ابتدایِ آفرینش، این دو وجود لطیف را بر سر یک سفره نشاند. چقدر رنگِ این الفت، به بهار میزند!
فصلِ تصاعد شگفتی های مبارک از یکنواختیِ شومِ خاک است.
به راستی کدام لباس برای این محفل باشکوه، به اندامِ خورشید می آید؟
... و کائنات، بر زیبایی دو گوهر کنار هم نشسته، صلوات میفرستند.
محمد کاظم بدرالدین