آیا می دانید شیعه واقعی باید به چه اموری معتقد باشد ؟

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

شیخ صدوق (ره) و دیگران از جانب عبدالعظیم حسنی علیه السلام روایت كرده اند كه فرمود: به خدمت امام هادی علیه السّلام مشرف شدم و چون آن حضرت مرا دید فرمود: آفرین بر تو ای ابوالقاسم تو دوست ما هستی (انت وليّنا حقاً).
عرض كردم ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) من می خواهم دین خود را بر شما عرضه بدارم اگر پسندیده و مورد قبول است ، بر آن ثابت بمانم تا خداوند را ملاقات نمایم ، فرمود: بیا ای ابوالقاسم .
عرض كردم من می گویم : خداوند تبارك و تعالی یكی است و مثلی برای او نیست و از حد ابطال و حد تشبیه خارج است و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست ، بلكه پدید آورنده اجسام و صور و خلق كننده عرضها و جوهرهاست و خداوند مالك هر چیزی است و هر چیزی را او آفریده است . می گویم : محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و رسول خدا و پایان بخش پیامبران است و بعد از او تا روز قیامت پیغمبری نخواهد آمد و شریعت آن حضرت آخر همه شرایع است و بعد از آن تا روز قیامت شریعتی نیست. می گویم : امام و خلیفه و ولی امر بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام است و بعد از آن حضرت امام حسن ، بعد از آن امام حسین ، بعد از آن علی بن الحسین ، بعد از آن محمد بن علی ، بعد از آن جعفر بن محمد ، بعد از آن موسی بن جعفر ، بعد از آن علی بن موسی ، بعد از آن محمد بن علی علیهم السلام بعد از این بزرگواران ، ای مولای من امام واجب الطاعه تو هستی . پس از آن امام علی النقی علیه السّلام به جناب عبدالعظیم فرمود : فكیف للناس بالخلف من بعده ؟ قال : قلت : وكیف ذاك یا مولای ؟ قال : لانه لا یری شخصه و لا یحل ذكره باسمه حتی یخرج فیملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً .
بعد از من پسرم حسن امام است لیكن مردم درباره امام بعد از او چه خواهند كرد .
گوید: گفتم ای مولای من مگر جریان زندگی امام بعد از او چه قرار است ؟
فرمود: برای این كه شخص او دیده نمی شود و بر زبان آوردن نام او حلال نباشد تا این كه خروج كند و زمین را از عدل و داد پر نماید هم چنان كه از جور و ظلم پر شده باشد .
گفتم : به این امام غائب هم معتقد شدم یعنی به امامت امام حسن عسكری علیه السّلام و خلف آن حضرت قائل شدم . اكنون من می گویم : دوست این بزرگواران دوست خداست و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت ایشان اطاعت خداست و نافرمانی آنان نافرمانی خداست و می گویم : معراج حق است و سؤال در قبر حق است و بهشت و دوزخ حق است و صراط و میزان حق است و آن كه قیامت آمدنی است و در آن شكی نیست و خداوند زنده می كند كسانی را كه در قبرها جا دارند و نیز عقیده دارم كه واجبات بعد از اعتقاد به ولایت ، نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منكر است . چون جناب عبدالعظیم دین و عقاید خود را بر امام زمانش حضرت هادی علیه السلام عرضه داشت و حضرت تصدیق او نمود ، فرمود : یا اباالقاسم هذا و الله الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتك الله بالقول الثابت فی الدنیا و الاخره .
ای اباالقاسم به خدا سوگند این است دین خدا كه آن را برای بندگانش پسندیده است ، بر همین عقیده ثابت باش خداوند تو را به همین طریق در زندگی دنیا و آخرت پایدار بدارد .

متن عربی روایت:
يقول عبد العظيم بن عبد‌الله‌ الحسنىّ : دَخَلتُ عَلى‏ سَيِّدى عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبى طالِبٍ عليهم السلام، فَلَمّا بَصُرَ بي قالَ لي:
مَرحَباً بِكَ يا أبَا القاسِمِ! أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً.
فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللهِ ! إنّى اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ دينى، فَإِن كانَ مَرضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى‏ ألقى‏ الله عزّ وجلّ.
فَقالَ: هاتِ يا أبَا القاسِمِ !
فَقُلتُ: إنّى أقولُ:
إنَّ الله تَعالى‏ واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَى‏ءٌ، خارِجٌ مِنَ الحَدَّينِ: حَدِّ الإبطالِ و حَدِّ التَّشبيهِ، و أنَّهُ لَيسَ بِجِسمٍ و لا صورَة، و لا عَرَضٍ و لا جَوهَرٍ ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ، و مُصَوِّرُ الصُّوَرِ، و خالِقُ الأَعراضِ وَ الجَواهِرِ، و رَبُّ كُلِّ شَى‏ءٍ و مالِكُهُ و خالِقُهُ، و جاعِلُهُ و مُحدِثُهُ، و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، خاتَمُ النَّبِيّينَ ، فَلا نَبِىَّ بَعدَهُ إلى‏ يَومِ القِيامَة، و أنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَة الشَّرائِعِ، فَلا شَريعَةَ بَعدَها إلى‏ يَومِ القِيامَة، و أقولُ: إنَّ الإِمامَ وَ الخَليفَةَ و وَلِىَّ الأَمرِ بَعدَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِىُّ بنُ أبى طالِبٍ عليه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَينُ ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ موسى‏ بنُ جَعفَرٍ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ موسى‏، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ عليهم السلام، ثُمَّ أنتَ يا مَولاىَ.
فَقالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ومِن بَعدِىَ الحَسَنُ ابني، فَكَيفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟
فَقُلتُ: و كَيفَ ذاكَ يا مَولاىَ ؟
قالَ: لِأَنَّهُ لا يُرى‏ شَخصُهُ، و لا يَحِلُّ ذِكرُهُ بِاسمِهِ حَتّى‏ يَخرُجَ، فَيملأَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلًا كَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً.
فَقُلتُ: أقرَرتُ و أقولُ: إنَّ وَلِيَّهُم وَلِىُّ‌اللهِ، و عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللَّهِ، و طاعَتَهُم طاعَةُ الله، و مَعصِيَتَهُم مَعصِيَةُ الله. و أقولُ: إنَّ المِعراجَ حَقٌّ، وَ المَسأَلَة فِى القَبرِ حَقٌّ، و إنَّ الجَنَّة حَقٌّ، وَ النّارَ حَقٌّ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الميزانَ حَقٌّ و إنَّ السّاعَةَ آتِيَة لا رَيبَ فيها، و إنَّ اللهَ يَبعَثُ مَن فِى القُبورِ. و أقولُ: إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَهًْ بَعدَ الوَلايَة : الصَّلاة، وَ الزَّكاة ، وَ الصَّومُ، وَ الحَجُّ، وَ الجِهادُ، وَ الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهىُ عَنِ‌المُنكَرِ.
 فَقالَ عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : يا أبَا القاسِمِ! هذا وَ الله دينُ اللهِ الَّذى ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَيهِ، ثَبَّتَكَ الله بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَياهِ الدُّنيا و فِى الآخِرَهِ.

منابع:
الأمالى، صدوق: ص ۴۱۹ ، ح ۵۵۷
بحار الأنوار: ج ۳ ، ص ۲۶۸  ، ح ۳