شعر «آدينه ‏هاى ديگر»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

بر من گذر كن، خوب من! تا جان بگيرم

از ابر جودت مژده باران بگيرم

اى آنكه صبر و مهربانى زاده توست

هر عارفى را ديده ‏ام دلداده توست

اى مهر تو در روح و جانم جاودانه

مضمون شوق ‏انگيز نجواى شبانه

آئينه دار عصمت زهراى اطهر

گفتار و رفتارت يقينا مثل حيدر

نامت سپيد برف و سبز كوهساران

عطر نفس هاى دل‏ انگيز بهاران

تو شعر نابى، در رگ انديشه جارى

من يكّه تاز لحظه‏ هاى بى‏قرارى

مشتاق پروازم كه بال و پر ندارم

غير از شما يارى‏گر ديگر ندارم

وقتى تصور مى‏كنم باغ جنان را

يادم مى‏آيد جمعه ‏هاى جمكران را

برگرد تا چشم دل من باز گردد

فصل جديدى در زمين آغاز گردد

آدينه ‏ها پشت سر هم... كى مى ‏آيى؟

بى تو چه دلگيرند و مبهم... كى مى ‏آيى؟

سعيده خليل نژاد