علی آن شب خدایی تر وضو کرد *** چه زیبا، مرگ را بی آبرو کرد!
عطر قدم های علی، در کوچه های کوفه میوزد.
ناشناس شبگرد کوفه، به سمت مسجد میرود و ماه، مثل همیشه، مثل همه شب ها شاهد است.
و ماه، دوباره، هزار باره، دل سپرده به ضرب آهنگ قدم هایی که نبض جهان است.
امشب، صدای قدم های علی علیه السلام ، تندتر از همیشه است.
امشب، طرز راه رفتن علی علیه السلام عوض شده است. مثل همیشه نیست؛ زمین، این را حس میکند، علی علیه السلام ، شتاب دارد.
شهادت میچکد از گام هایش *** زمان پا می نهد برا جای پایش
در و دیوار، امشب بی قرارند *** قدم های علی را میشمارند!!
کاش مولا بازگردد!
کاش مولا به مسجد نرود!
کاش ابن ملجم امشب خواب بماند! کاش دنیا خراب بشود!
کاش آسمان بر زمین آوار شود، اما علی نرود؛ علی به مسجد نرود. ولی رفت.
علی رفت و دل تاریخ خون شد *** تمام آسمانها واژگون شد
دیگر صدای قدم های علی به گوش نمیرسد! انگار مولا پا به مسجد گذارد.
باور نمیکنند؛ ـ کوچه ها را میگویم ـ باور نمیکنند، که دیگر او را نبینند!
باور نمیکنند ـ ماه را میگویم ـ که شاهد راز و نیازهای شبانه اش نباشد. باور نمیکند ـ نخلستان ها را میگویم ـ که دیگر از عطر مناجات علی علیه السلام ، مست نشوند!
باور نمیکند ـ چاه را میگویم ـ که دیگر عطر نفس های علی را نشنود
باور نمیکند ـ دنیا را میگویم ـ که امشب یتیم شود! کاش امشب هرگز سحر نمیشد!
کاش ابن ملجم خواب میماند!
به مسجد پا نهاده وسعت نور *** کناری خفته شب تاریک و مغرور
ولی مولای ما از شوق دیدار *** چه زیبا قاتل خود کرد بیدار!
علی در محراب، غرق خداست و محراب، غرق علی!
علی علیه السلام ، مست و شیدای خداست و محراب، دیوانه علی؛ کاش پسر ملجم، از تصمیم خویش منصرف شود!
کاش قلبش بلرزد!
کاش دستش بشکند!
کاش شمشیر، زهرآگین نباشد! کاش...!
فاصله علی علیه السلام تا خدا، یک سجده است، یک پرواز، یک «یا علی»
سحر باغم اذان مرگ سر داد *** عدالت گوشه محراب افتاد
سحرگاهان سَر سجّاده درد *** علی با خون خود افطار میکرد
... و خاک بی پدر شد!
دنیا برای همیشه یتیم شد!
«فُزْتُ وَ ربِّ الْکَعْبَه!»
به خدا که رستگاری از آنِ علی علیه السلام است و علی علیه السلام ، پیشوای رستگاران است. سحرگاه 19 رمضان، در محراب کوفه، با ضرب شمشیر ابن ملجم. علی متولد شد و برای همیشه «علی» باقی ماند.
هنوز از فرق مجروح زمانه *** سرازیر است خون آن یگانه!
خدیجه پنجی