مخالفت صحابه با بدعت عمر بن خطاب

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

گروهى از صحابه با بدعت عمر بن خطاب شديداً به مقابله پرداختند كه به برخى از آنان اشاره مى‌كنيم:

1 - امام على بن ابى طالب عليه السلام
الف) بخارى از مروان بن حكم نقل مى‌كند: ديدم كه على و عثمان در مورد متعه و جمع بين حجّ و عمره با يكديگر نزاع مى‌كردند؛ عثمان از آن‌دو نهى مى‌كرد... على عليه السلام فرمود: من سنت پيامبر صلى الله عليه و آله را به خاطر گفتار يك نفر رها نمى‌كنم.1

1) صحيح بخارى، ج 2، ص 142، باب التمتع والاقران والإفراد بالحجّ.

489ب) بخارى از سعيد بن مسيّب نقل مى‌كند: على و عثمان در «عسفان» دربارۀ متعه حجّ اختلاف نمودند. على فرمود: تو اراده دارى از كارى نهى كنى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن‌را انجام مى‌داده است. على هنگامى كه اين‌چنين ديد جمع بين هر دو كرد.1

ج) مالك نقل مى‌كند: مقداد بن اسود بر على عليه السلام وارد شد... و عرض كرد: عثمان بن عفان نهى مى‌كند از اين‌كه بين حجّ و عمره در يك سال جمع شود... على عليه السلام بر عثمان وارد شد و فرمود: تو از جمع بين حجّ و عمره نهى مى‌كنى‌؟ عرض كرد: اين رأى من است. على عليه السلام در حالى كه غضبناك بود از نزد او خارج شد و فرمود: لبّيك اللّهم لبيك بحجة و عمرة معاً.2

2 - عبد اللّٰه بن عمر
قرطبى در تفسيرش از سالم نقل مى‌كند: با عبد اللّٰه بن عمر در مسجد نشسته بوديم كه مردى از اهل شام بر وى وارد شد و از تمتع عمره به حجّ سؤال كرد. ابن عمر گفت:
خوب است و زيبا. آن‌مرد گفت: پدر تو از آن نهى كرده است‌؟ ابن عمر در جواب گفت:
واى بر تو! اگر پدرم نهى كرده، رسول خدا صلى الله عليه و آله انجام داده و به آن امر كرده است. آيا قول پدرم را بگيرم يا به امر رسول خدا عمل كنم‌؟ از من دور شو.3

3 - ابن عباس
سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مى‌كند كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله تمتع حجّ انجام مى‌داد. عروه گفت: ابوبكر و عمر از متعه نهى كرده است. ابن عباس گفت:
چه مى‌گويد عروۀ كوچك و حقير؟! من شما را مى‌بينم كه به زودى هلاك خواهد شد.
من مى‌گويم: رسول خدا چنين فرموده است آنان مى‌گويند: ابوبكر و عمر چنين گفته
1) همان، ص 143.
2) موطأ مالك، ص 336، باب القِران فى الحج حديث 40.
3) تفسير قرطبى، ج 2، ص 388.
490است!!

4 - ابىّ بن كعب
سيوطى نقل مى‌كند: هنگامى كه عمر بن خطاب مى‌خواست از متعۀ حجّ نهى كند، ابى بن كعب به سوى او حمله كرده وگفت: اين حقّ تو نيست، قرآن بر پيامبر نازل شده و ما با حضرت عمرۀ متعه به‌جاى آورديم. آن‌گاه عمر از منبر پايين آمد.1

5 - سعد بن ابى وقّاص
مالك از محمّد بن عبد اللّٰه بن حارث نقل مى‌كند: از سعد بن ابى وقاص و ضحاك بن قيس در سال حجّ معاوية بن ابى‌سفيان شنيدم كه سعد مى‌گفت: تمتع به حجّ جايز است.
ضحاك بن قيس گفت: اين عمل را كسى انجام نمى‌دهد، مگر آن‌كه به امر خدا جاهل باشد. سعد گفت: بد حرفى زدى اى پسر برادر! ضحّاك گفت: عمر بن خطاب از آن نهى كرده است. سعد گفت: رسول خدا آن‌را انجام داد، ما نيز همراه حضرت بوديم و اينگونه انجام داديم.2

6 - عمران بن حُصين
عمران در اواخر عمرش و در مرضى كه با آن از دنيا رفت، فرمود: «رسول خدا جمع كرد بين حجّ و عمره و بعد از آن، آيه‌اى كه آن‌را نهى كند يا نهيى از پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد آن نرسيد؛ تنها يك شخص به رأى خود و بدون دليل از كتاب و سنت از آن نهى كرد.3

شارحان صحيح بخارى و صحيح مسلم اتفاق دارند در اين‌كه مراد به «رجل» در اين حديث و امثال آن «عمر بن خطاب» است نه عثمان بن عفان، زيرا عمر اولين كسى بود كه از متعهّ حجّ نهى كرد و عثمان نيز از او متابعت نمود.

1) در المنثور، ج 1، ص 520.
2) موطأ مالك، ص 294، رقم 63، باب ماجاء فى التمتع.
3) صحيح مسلم، ج 4، ص 48، باب جواز التمتع.

491در صحيح مسلم آمده است: ابن زبير از متعۀ حجّ نهى مى‌كرد و ابن عباس بدان امر مى‌نمود. در اين مورد از جابر سؤال كردند. او گفت: اولين كسى كه از آن نهى كرد عمر بود.1
نووى نيز در شرح صحيح مسلم مى‌گويد: مقصود از «رجل» عمر بن خطاب است، زيرا وى اولين كسى بود كه از متعه نهى نمود و بعد از او، عثمان بود كه از وى پيروى كرد.2
1) ارشاد السارى، ج 4، ص 169.
2) شرح نووى بر صحيح مسلم، ج 8، ص 451.