او مخفی نشده ایراد از چشمان ماست

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ابوبصیر می‌گوید :
با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند .امام به من فرمود:
«از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟»
از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد.
 امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد:
 مگر کنار تو نایستاده است؟
گفتم: از کجا دریافتی؟
گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است.
بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛
با چشمانی که قرار است جمال زیبایِ امام زمانمان را ببینیم گناه نکنيم!
شاید بزرگترین گناه ما، ندیدن اشک هایی باشد که او هر روز برای گناهانمان می ریزد...
تقصیرِ شما نیست که تصویر شما نیست
ما آینه ای پر شده از گرد و غباریم...
روي عن أبي بصير قال : دخلت المسجد مع أبي جعفر 7 والناس يدخلون ويخرجون فقال لي : سل الناس هل يرونني؟ فكل من لقيته قلت له : أرأيت أبا جعفر؟ يقول : لا ، وهو واقف حتى دخل أبوهارون المكفوف ، قال : سل هذا ، فقلت : هل رأيت أبا جعفر؟ فقال : أليس هو بقائم ، قال : وما علمك؟ قال : وكيف لا أعلم وهو نور ساطع