دیگر بار، چشم در دیدگان شرمسار ماه انداخت و زیر لب فرمود: سوگند که این همان شب موعود است. روزه لب هایش را میهمان جرعه ای آب و لقمه ای نان و نمک کرد تا سبک بارتر از همیشه، به ملاقات محبوبش برود.
رد بندی که کیسه هر شبه نان و خرمای یتیمان بر دوشش به یادگار نهاده بود، هیچگاه به عمق زخم هایی که ظلمت کور دلانه منافقان بر دلش مینشاند، نبود.
امشب، تأویل رؤیای صادقانه همدلی اش با رسول خداست. دستی بر سپیدی محاسن کشید و در تقدیرش خواند که این بار، با نیرنگ و شقاوت، به خون خضاب خواهد گشت.
علی علیه السلام امشب آماده است.
سفارش مرغان هراسان این شب پردلهره را به دخترش میکند و شاید با نگاهش، دیدگان منتظر تمام یتیمان و بیوه زنان و پیرمردان خرابه های شهر را به پاره جانش حسن علیه السلام می سپارد و گام های آرام و استوار خویش را بر دل ظلمت هزار چهره کوفه می نهد.
در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان، خیل فرشتگانند که آگاهند خون مقدسی از فرق شکافته وجه اللّه، بر تن این محراب پاشیده خواهد شد.
عارف تنهای شهر، بر فراز مناره میرود و تلألو درخشان اذانش، سیاهی های شب را پاره میکند تا برای آخرین بار، کوچه پس کوچه ها از طراوت اذانش بشکُفند.
اللّه اکبر، اللّه اکبر از نفس مطمئنه علی علیه السلام که جان تمام عرشیان، بی قرار آمدن اوست.
اللّه اکبر، اللّه اکبر از پستی و حقارت مردمانی که سایه رحمت و عدالت علی علیه السلام را بر سر خود سنگین میدانند!
رسالت بیداری و روشنگری را در حق خفتگان و غافلان و حتی قاتل تیره بخت خویش به انجام میرساند،
محراب، چشم حسرت از قامت دلربای معشوقش برنمیدارد و ستونهای مسجد، نوای ملکوتی نماز واپسین مولا را در عمق جانشان فرو میبرند.
شیطان، وجود ابن ملجم را به تسخیر خویش درآورده تا دستان ناپاکش، لحظه ای در فرود آوردن شمشیر تردید نکند.
شکوه سجده علی علیه السلام با لاله های سرخ روییده از فرق مبارکش گلباران میشود.
«بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه؛ فزتُ و ربّ الکعبه».
ارکان عرش، به لرزه درمی آید و خروش جبرئیل، آسمان و زمین را به تلاطم می آورد: «تهدّمت و اللّه ارکان الهدی. قتل علی المرتضی؛ سوگند به خدا که ارکان هدایت ویران گشت و...».
عدالت تا ابد در سوگ مردی خواهد نشست که تحقق آیه «أَشِدّاءُ عَلَیْ الکُفارِ رُحَماء بَیْنَهُم» بود.
فاطره ذبیح زاده