کوفه خاموش تو را میطلبد!
از خلوت تلخ کوچه ها، هیچ صدایی برنمیخیزد.
کوفه، آبستن حادثه ای تلخ است.
حادثه در کمین مردی است که ترازوی عدالت را بر گرده رنج دیده اش نهاده بود و برای برپایی عدالت، تیغ تیز طعنه و کنایه را به جان میخرید.
یکی سهم رفاقت میخواست و دیگری سهم قرابت. یکی شأن صحابگی اش را به رخ علی علیه السلام میکشید و دیگری، سابقه آشنایی اش با پیامبر صلی الله علیه وآله و قرآن را دلیل می آورد.
و علی علیه السلام سکوت میکرد در برابر این همه توقع گناه آلوده.
چه میخواستند از علی؛ از مردی که روشنایی شمع بیت المال را برای دمی نشستن خود روا نمیداشت و گَردِ کیسه های مردم را می تکاند تا ذره ای ناحق در دامن عصمتش ننشیند.
مردی که دست بر آتش دنیا میگذاشت و از آتش آخرت، شب تا صبح ناله میزد و نجواگر کوچه های کوفه بود؟
سینه اش که زخمی خنجرهای نبرد بود، زخمی تر شد؛
تا همیشه تاریخ، نسخه بردباری و استقامت مولا اسوه مانای روزگار است.
علی علیه السلام فرق شکافته بر آستان حق می برد، اما عدالت را به دنیاخواهان نمی فروخت.
مرد بود مولا؛ یگانه مرد روزگار تا همیشه الگوی ماندگار.
حورا طوسی