سرانجام شب نوزدهم ماه رمضان به پایان رسید و علی علیه السلام در تاریکی سحر، به سوی مسجد حرکت کردند.هنگامی که آن حضرت به درِ خانه رسیدند و آن را گشودند و خواستند از خانه بیرون روند، قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربندشان باز شد و به زمین افتاد؛ پس آن را از زمین برداشتند و در حالی که آن را می بستند، این اشعار را زمزمه کردند: «هان ای فرزند ابوطالب، کمر خویش را برای مرگ ببند؛ چرا که مرگ در راه است و به دیدارت می آید. هرگز از رویدادها و حوادث روزگار ـ هنگامی که بر سرت فرود آمد ـ گریه و زاری راه مینداز؛ چرا که این روزگار همان گونه که تو را خندانیده، روزی هم خواهد گریاند». آنگاه زیر لب فرمودند که: «خداوندا، مرگ را بر ما سعادتمندانه ساز و دیدارت را بر ما مبارک گردان».
منبع : مجله گلبرگ ، آبان 1382 ، شماره 44