به سوگ تو چه نویسم
تو ای مجاهد نستوه
شهید راه عقیده
شهید راه عدالت
در سوگ تو چه نویسم که «قلم چو به اینجا رسید، سر بشکست»
سوگ تو ـ که بیش از یکصد نشان از تعظیم و تکریمت، در کلام خدا میتوان یافت ـ سنگین است. سراغ تو را از جبرئیل امین میتوان گرفت؛ که برات ایمان تو، به مُهر مستقیم خدا امضا شده است؛ آنجا که فرمود:
«أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِنا کَمَنْ کانَ فاسِقا لا یَسْتَوُونَ»
آیا کسی که مؤمن باشد همانند کسی است که فاسق باشد [چنین نیست] اینان یکسان نیستند.
در سوگ تو چه نویسم که فرق دریای تو را شکافتند و زهر به کام اقیانوس ریختند؟!
امروز محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، با غم این امّت چه کند که عدل پنج ساله وصی پیامبر خویش را پس از بیست و پنج سال سیاهی و ستم، بر نمی تابند؟!
تو که بودی، قرآن با تو بود و تو با قرآن و از هم جدا نمیشدید تا به حوض کوثر وارد شوید.
تو که بودی، قله های رفیع کلام خدا، تفسیر میشد و پیچ و خم های آن برای مردم، دانشگاه کمال و کرامت تأسیس میکرد.
تو که بودی، بیت المال، خواب آرام داشت و دغدغه خیانت نداشت.
تو که بودی، هر چه از بیت المال مسلمین به تاراج رفته بود، اگرچه به مصرف مهریه زنان و خرید کنیزان رسیده بود، به مأمن خویش بازمیگشت.
تو که بودی، هرزه گری از هزار توی عافیت خویش بیرون نمی آمد تا مبادا به چرخش ذوالفقار تو گرفتار آید. ای معدن شرف!
کدام کاسه شیر یتیمی، مرهم جراحت رفتن تو خواهد بود؟!
رفتن تو، به خاکسپاری عدالت بود.
«عدالت با علی مدفون شد، افسوس!»
سید عبدالحمید کریمی