رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند
گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند

چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا
بغضِ  چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند

گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو
که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند

ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر
حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند

من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من
حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند

کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند
که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند

می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی
ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند

پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی
بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند

آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)