متن ادبی «اشک عدالت»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

خدایا! این چه داستانی است که سطر سطرش، دل تصوّر را آتش می‏زند، جگر تأمل را کباب می‏کند و اشک تخیل را چون رود به راه می ‏اندازد؟
آه خدایا! حکایت علی علیه ‏السلام ، چه معادله سختی است که عقل را به زانو در می‏ آورد و اوهام را در قبضه دست خود می‏ چرخاند؟!
کوه دانش علی علیه ‏السلام چه قله رفیعی است که پرنده نیز پرواز اندیشه را به نفس در می‏ آورد و عاجز از رسیدن به اوج خود می‏کند؟!
خدایا! امتحان عشق به علی علیه‏ السلام ـ که عشق به همه خوبی‏ هاست ـ چه آزمون دشواری بود که مُهر مردودی و بی ‏وفایی، به پیشانی بسیاری از مدعیان مِهر به او زد!
دشمن او چه اهریمنی بود که ناجوانمردانه و با شمشیر تحجّر، در محراب عشقش به سراغ او آمد و تیغ جهل بر سر همه عقل و عدل فرود آورد؟!
و... امروز چه روزی است که دل کعبه، این گهواره آرام علی علیه ‏السلام ، افتان و خیزان و اشک‏ ریزان به طواف علی علیه ‏السلام آمده و از گوشه گوشه محراب علی علیه ‏السلام ، بوسه برمی‏دارد و خاک قبر او را توتیای چشم دل می‏کند؟!
خدایا! چه عزایی در خیمه‏ سرای عالم برپاست که عدالت و انصاف، این‏گونه خاک بی ‏کسی بر سر خود می‏ریزند؟!
ذوالفقار علی علیه ‏السلام را چه شده است که قاب لحظه‏ های به یاد ماندی خود با علی علیه ‏السلام خیره شده و با تصور رشادت‏های علی علیه ‏السلام ، هِق هق کنان به خود می‏پیچید؟!
امروز چرا نخلستان ‏های کوفه، موهای خود را پریشان کرده و از رازهای سر به مهر علی علیه ‏السلام و خود سخن می‏گوید؟!
به پای نخل‏ های کوفه اشک کیست می ‏بارد     که نخلستان ز اشک دیده او می‏دهد خرما
چه شب‏ هایی که نان دادم به سائل‏ ها و بشنیدم     که می‏گفتند یا رب از علی برگیر داغ ما
... جبرئیل مویه می‏کند و مدال‏ های «لیلة المبیت»، «لا فتی الاّ علی»، «ضربةُ علی یوم خندق...» و... زُل زده و کوله ‏بارش را که پر از تصویر شأن نزول‏ های قرآنی علی علیه‏ السلام است را بر دیده می‏گذارد و می ‏بوسد و با گلوی پر از بغض ندا می‏دهد:
تَهدَّمَتْ و اللّه‏ِ ارکانُ الهدی     وَ أنْطَمَسَتْ اعلامُ التُقی
به خدا قسم اساس هدایت و روشنگری را ویران کرد
واللّه‏ چشمه‏ های نور و پرهیزکاری را بستند
بخدا وصی رسول خدا علی مرتضی به دست شقی ‏ترین دیوها به شهادت رسید

محمدحسین قدیری