امشب، زمین نظاره گر اشک های مهتاب است و فردا آفتاب مویه میکند، در خویش میشکند، پژمرده میشود.
امشب، زمین سیاه پوش غمی سرخ است و فردا سیل ناله ها در همه سو پیداست. امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثه ای تلخ، دل های مؤمنان خدا را سخت میلرزاند. فردا برکه دلها، سرشار از اندوه میشود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق میشود.
فردا، قاصدک ها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمیکنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا میگیرد.
آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ «مرتضی» است. ای آسمانی ترین عاشق حق! ای که نامت از نام خداست مشتق! ای پسر خانه خدا! در نگاه تو، آفتاب میخندید، صلابت مصطفی در تو بود، عشق با تو معنا میشد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار میکرد. برکت دستان مبارکت، پایگاه توحید را از لوث بت ها پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شب بو و همیشه بهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ای اولین مدار ایمان! ای محور حق! ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.
ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشه بهار دلهای مؤمنان است.
حمزه کریم خانی