و سفره های تهی، لقمه های شب مانده... *** چقدر از تو زمین و زمان عقب مانده!
فقط به نام شما عهده دار تزویرند *** میان معرکه هایی که بی سبب مانده
تمام گستره خاک کوفه زار شده *** ولی غریب زمین! بغض زیر لب مانده!
«به رغم مدعیانی که منع عشق کنند» *** هنوز عطر شما روی هر رطب مانده...
سودابه مهیجی