محبت، میل درونی آدمی به چیزی است که آن را خیر می پندارد. شناخت محبوب از شروط محبت اختیاری است، در روایات ما، بر محبت اهل بیت، توصیه فراوان شده و حب علی علیه السلام مصداق بارز این محبت شمرده شده است. دسته ای از احادیث، حب علی علیه السلام را از نشانه های ایمان شمرده اند و بعضی دیگر، حب و بغض او را معیار ایمان و نفاق دانسته اند.
«دشمنی با علی علیه السلام»
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اقتضای رسالت الهی و نه تعصب خویشاوندی، حساسیت بسیار، درباره شأن حضرت علی(ع) داشته است. حب علی نشانه پاکی و طهارت نفس است و بغض او نشانه ناپاکی و خبث طینت. مرگ دشمن علی، مرگ جاهلی و ریشه دشمنی با او، در دشمنی با پیامبر نهفته است. هوس های نفسانی، دنیاطلبی و کینه های بسیار نسبت به رسول خدا، مهمترین عامل دشمنی با امام علی علیه السلام بوده است. حق جویی و عدالت علی نیز، عامل مهم دشمنی با او به شمار می آید. دنیاپرستان هیچ گاه نتوانستند عدالت علی را تاب آورند و همین راز دشمنی کینه توزانه آنان با اوست.
«مدار ایمان»
علی، آسمانی ترین عاشق خداوند است. او فراتر از هر واژه ای است. برکت دستان مبارک او، پایگاه توحید را از لوث اصنام پاکیزه کرد. خیبرِ کفر را بازوان او شکست. خوارج و اندیشه های آنان را او از صفحه روزگار خارج کرد و صفیر او در صفّین، صف های باطل را درهم شکست. ذوالفقار علی علیه السلام ستون فقرات عشق و ایمان را راست نگه داشت. او مدار ایمان و محور همیشه حق، و یادش سبزترین گلِ همیشه بهارِ باغستانِ توحید است.
«علی علیه السلام همواره زنده است»
اگر علی علیه السلام با مثلث شوم «خیانت»، «جنایت» و «رذالتِ» مردمان فریب خورده از دنیا مواجه نمیشد، امروز دفتر روزگار به شکلی دیگر ورق میخورد و در چرخه هستی از باطل اثری بر جای نمیماند. علی همواره هست و باید باشد؛ چه این نسبت پروردگار است و طالبان فضیلت و مشتاقان حق و حقیقت، همواره به علی نیازمندند و نام بلند او را فریاد میکشند. مکتب و سلوک علی، همیشه زنده است و طالب و عاشق میطلبد تا بدو راه نماید و به کمال مقصودش رساند، چرا که راه کمال، و هدایت کننده به سوی آن، بیتردید علی و مکتب والای اوست.
«شکوهمندترین فریاد»
تو، اسوه بزرگ سالهای سکوت، خار در چشم و استخوان در گلو، صبر کردی. بار رنج تو، چنان گران بود که پشت همه مردمان را میشکست، و تو چه پرتوان، به تنهایی آن را بر دوش میکشیدی. ای امامت مظلوم تاریخ! نخلستان ها گواه ناله های شبانه تواند و چاه مأمن واگویه های دردآمیزت. ای مدرس بزرگ صبر، سکوتِ تو شکوهمندترین فریاد تاریخ است.
«فقیرترین حاکم»
یا علی! لباس ژنده تو، فخر بزرگ شیعه است، تو با خاک خویشاوندی همیشگی داشتی و در افلاک آشناتر از زمین بودی. تو به گرده ای نان جو و تنپوشی کهنه و پاپوشی پروصله بسنده کرده بودی. تو اهل زمین نبودی و با دنیا دوستی نداشتی. تو فقیه ترین حاکم و مستغنی ترین انسانِ جهان بودی. علی جان، تو را هنوز نشناخته اند...
«توصیف خورشید»
ابوالطیب متنبی چکامه پرداز بزرگ عرب را سرزنش کردند که چرا در مدح علی علیه السلام سخن نمیگوید. او در پاسخ، دو بیت شعر سرود و نشان داد که در برابر عظمت علی دچار حیرت است و از صمیم جان به او ایمان دارد: «من از سر عمد، ترک ستایش وصی رسول کردم؛ زیرا بسی فضیلتش والا و گسترده است و هرگاه چیزی سترگ و بزرگ باشد، خود بسنده خواهد شد (و خود را خواهد شناساند)؛ زیرا پرتو خورشید، هرچه را بیهوده و باطل است خواهد زدود (توصیف و ستایش او مثل توصیف نور خورشید، باطل و بیهوده است)».
«پیشوای همه سخنوران»
علی امیر سخن و سرآمد اهل بلاغت و فصاحت است. دانشوران و سخن سنجان درباره اوج کلام علوی، سخنان بسیار گفته اند. عبدالحمید کاتب، جاحظ، سیدرضی، ابن نباته، ابن ابی الحدید و جرج جرداق از آن جمله اند. در نظر اینان سخنان علی گنجینه ای سرشار از معرفت و حکمت است. خطبه های او در زهد، عبادت، شجاعت، جنگ آوری، خردمندی و سیاست، همه بی نظیر و سرآمدند. پس از قرآن و سخنان پیامبر هیچ سخنی در عرب به استواری و رفعت سخنان علی نیست. ایشان پیشوای همه سخنوران و سرور همه زبان آوران است و قیاس سخن او با کلام دیگران سنجش زر ناب است با خاک.
«عظمت بی پایان»
جبران خلیل جبران شاعر و متفکر مسیحی گفته است: «سه تن از بزرگان عالم انسانیت قلب مرا از عشق خود لبریز کرده اند: مسیح علیه السلام ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم و علی علیه السلام ». او درباره حضرت علی علیه السلام گفته است: «آری، علی در راه عظمت بی پایان خود به شهادت رسید. او هنگامی جان داد که کلمات ملکوتی نماز، بر لبانش جاری بود و دلش از شوق خدا موج میزد. عرب، حقیقت مقام و قدر و منزلت علی را نشناخت؛ اما از میان همسایگان ایرانی نژاد عربها، مردانی برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند... اکنون که چهره ملکوتی علی را در دم مرگ پیش خود مجسم میکنم می بینم که پیش از آن که دیدگان را برای همیشه فرو بندد، تبمسی بر لب دارد».
«عاشق نماز»
علی پس از پیامبر، مصداق کامل اسوه حسنه است و سیره او آفاق گسترده ای دارد سیره عبادی امام، متکی بر ناب ترین معرفت توحیدی است. عبادت از دیدگاه حضرت، خشوع عاشقانه در برابر خداست، نه بیم دوزخ و امید بهشت. نماز نیز بزرگترین جلوه عبادت در سیره عبادی علی است. شهادت علی علیه السلام در محراب عبادت و در هنگام نماز، عشق جاودانه او را تجلی میکند. امام عاشق نماز بود.
«فضایل علی علیه السلام»
علی سرچشمه کرامت و قله بلند فضایل و کمالات انسانی است. اهل دانش و بینش در بیان فضیلت های او سخن ها گفته اند؛ اما همواره به عجز خویش در این عرصه اعتراف کرده اند. ولادت علی(ع) در کعبه است. آن حضرت پدری چون ابوطالب و مادری چون فاطمه بنت اسد و برادری چون جعفر طیار دارد. علی از شش سالگی در دامان طهارت و عطوفت پیامبر خدا بالید و نخست مردی بود که به اسلام گروید و اولین کسی که با پیامبر نماز خواند. در ماجرای سَدّالابواب، همه درها بسته شد جز در خانه علی که به امر پیامبر گشوده ماند. در داستان مباهله، پیامبر به فرمان خدا علی را جان خویش خواند. دوستی علی، دوستی با خدا و پیامبر است. علی با حق است و حق با علی است.
«عذر تقصیر به پیشگاه علی علیه السلام »
زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
درباره علی علیه السلام کتابهای بسیار نگاشته اند و سخن های فراوان گفته اند؛ اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بیکرانه فضیلت های علی(ع). در آسمان معرفت حضرت علی علیه السلام برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها سرگردان شده اند. بلندای رتبت و ارج و منزلت این دُر یکدانه خزائن الهی چنان بالا و والاست که در گستره ادراک ما نمیگنجد، مگر آن که الهامات ویژه الهی، یاریگر اندیشه ها گردد تا بتوان قطره ای روح افزا از زلال بی مثال علی چشید و بر کام تشنگان چشاند.
«شگفتی های پایان ناپذیر»
کتاب شخصیت علی علیه السلام ، این اعجوبه انسانیت، چنان آکنده از فضیلت هاست که هیچ گاه ره به پایان نمیبرد. هر صفحه از این صحیفه را که ورق میزنی و شگفتی های آن را میخوانی غرق در حیرت میشوی و این خود، شگفتی دیگری از شگفتی های پایان ناپذیر زندگی علی است.
روزگار و تاریخ با همه گستره و ظرفیتش، هماره کوچکتر از آن بوده است که بتواند تمامی ابعاد و بلندی شخصیت عصاره آفرینش و خلاصه انسانیت را در خویش جای دهد. هر سخنوری که درباره علی سخن گفته و هر اندیشمندی که درباره او نوشته است، قبل از آغاز، اذعان کرده که هیچ زبان و هیچ اندیشه، یارای درک عظمت علی نیست و ما تنها از بابِ ادبِ ارادت، زبان به سخن و دست بر قلم برده ایم. وگرنه:
آنچه گفتیم به وصف تو به جایی نرسید خامشی در صف توست به از گویایی
چگونه تو را بسرایم؟
علی، ای نام آشنای کرامت جویان، ای اسوه بلند حماسه آفرینان، ای دریای فضیلت در هر زمان، از عظمت تو عقل لبهای حیرت به دندان میگزد و عشق، مجنون وار به تو مینگرد. وقتی نهج البلاغه تو را میگشایم، همه کتاب ها از شرم بسته میشوند. از تو سخن گفتن، حوصله ای به بلندای آسمان میخواهد و دانشی به ژرفای اقیانوس. من چگونه تو را بسَرایم در حالی که همه عصرها و همه نسلها به پیشگاه پاک تو تعظیم کرده اند. تو برتر از هر سخنی. تو والاتر از هر شعری. تو را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت، و نمیتوان سرود.
«مجموعه اضداد»
جرج جرداق، نویسنده و متفکر مسیحی، در کتاب خود، امام علی صدای عدالت انسانی، درباره حضرت علی علیه السلام این گونه زبان به وصف میگشاید: «پناهگاه ضعیفان، برادر غریبان و پدر یتیمان است. نسبت به آنان که از زندگی به تنگ آمده اند مهربان است، علمش فراوان و حلمش بزرگ است... آن گاه که روز، روشن میشود به اجرای عدالت در میان مردم و برقرار ساختن برنامه های حق میپردازد؛ اما وقتی شب فرا میرسد و پرده تاریک شب گسترده میشود، برای آینده ملت به تلخی اشک می بارد».
«بزرگترین حماسه ساز تاریخ»
علی، بزرگترین حماسه ساز تاریخ و مرزبان سترگ عدل بود. شجاعت از او درس شهامت می آموخت و قسط در پناه بازوان او پناه میگرفت. رزم آوری بود که با برق شمشیرش، دشمنان را به خاموشی میکشاند، ظالمان را درهم میکوبید. او همان کسی است که روزگار همزبان با سایر گویندگان درباره او و شمشیرش میگوید: «شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی غیر از علی نیست».
غم فردای انسان (شب ضربت خوردن حضرت)
آن شب خون بار غم گستر، که آسمان تیره بود و ابر گرفته، و نیز خون آلود از ستمی که بر فردا میرفت و بر فرداهای انسان و بر فرداهای اسلام ـ آن شب، علی نیاسود و نیارمید و تا سپیده دمان خواب بر چشمش راه نیافت. می اندیشید که فردا، آفتاب بر نیامده، در زیر تیغ نامردی از حیات کناره میگیرد و دلش میسوخت که میدید دیگر رنج دیدگان یاوری نخواهند داشت؛ بیچارگان برادری نخواهند دید؛ یتیمان پدران مهربان خود را از دست خواهند داد.
منبع : مجله گلبرگ ، آبان 1381 ، شماره 35