صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسين

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسين
ز آن سبب سر را زدم بر چوبة محمل، حسين

من ز طفلي بر سر دوش نبّي ديدم تو را
از چه بگرفتي كنون بر نوك ني منزل، حسين؟

اين تويي بالاي ني اي آفتاب فاطمة؟
يا شده خورشيد گردون بر زمين نازل، حسين

مي خورد بر هم لبت، گوئي تكلّم مي‌كني
گاه با من، گه بطفلان، گاه با قاتل، حسين

اي هلال من ز بس در خاك و خون پوشيده اي
ديدنت آسان، شناسائي بود مشكل، حسين

اختيار ديده را پاي سرت دادم ز دست
ترسم از اشكم بماند كاروان در گِل، حسين

با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا
با سرت بر نوك ني اُلفت گرفته دل، حسين

با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج ها
نيستم آني ز طفل كوچكت غافل، حسين

هر چه پيش آيد خوش آيد، سينه را كردم سپر
با اسارت نهضتت را مي‌كنم كامل، حسين

سوز و شور «ميثم» بي دست و پا را كن قبول
گوچه شعرش هست در نزد تو ناقابل حسين